سخن از ابراهیم، سخن از عاشقی است
به گزارش نوید شاهد سمنان، با درخشش خورشید نخستین روز تیرماه ۱۳۳۷ مصادف با چهارم ذیالحجهالحرام ۱۳۷۷ هجری قمری در شهرستان دامغان در خانواده مذهبی و مؤمن غلامحسین رجببیکی و معصومه قنادیان فرزندی تولد یافت که چون ولادت وی در موسم حج ابراهیمی بود، ابراهیمش نامیدند.
سخن از ابراهیم سخن از عاشقی است
پدر و مادر «شهید ابراهیم رجببیکی» کمر همت به تربیت او بستند تا متخلق به آداب و اخلاق اسلامی شود. خداوند توفیق داد تا در کودکی انس و الفتی خاص با قرآن و اهل بیت (ع) پیدا کند. سخن از ابراهیم سخن از عاشقی است. دل سوختهای که ذکر مصیبتش، گرمی بخش جلسات اهل بیت (ع) بود. مؤذنی که سروش صدایش دل غافلانی چند را بیدار کرد و الغوثالغوث نجوایش، خلاص از آتش اهل صیام بود. دوستانش هنوز هم او را با ذکر «لاحولولاقوهالابالله» میشناسند و مبارزان و انقلابیون با غریو «مرگ بر شاه» و زمزمه:
زیر بار ستم نمیکنم زندگی جان فدا میکنم در ره آزادگی
کربلای ابراهیم، سوسنگرد بود
ابراهیمی که مبارزه و جهاد را بر دانشجویی مهندسی عمران ترجیح داده بود و هنگامی که سیاهی و سکوت شب بر جبهه مستولی میشد، نوای محزونش دلها را روانه کربلا میکرد. در آخرین نامهاش نوشت: «سال گذشته به حج رفتم و اینک نوبت جهاد است» و اینگونه آرزو کرد: «یا شهادت یا کربلا!» و کربلای ابراهیم، سوسنگرد بود. آن روز که اندک مدافعان شهر با دست خالی در برابر خصم ایستاده بودند، چه مظلومانه و چه مردانه. شهر در شرف سقوط بود و چشمها نگران و دلها مضطرب. دکتر چمران و یارانش خارج از شهر نظارهگر این دقایق پرالتهاباند. ماشینی به سرعت به سوی شهر میشتابد تا شاید اندک امکاناتی به مدافعین سوسنگرد برساند. هنوز به شهر نرسیده، گلوله مستقیم تانک، مرکب و سوارش را یک پارچه آتش میکند.
سلام بر ابراهیم آنگاه که وارد آتش شد...
آن ذاکر و مداح اهل بیت (ع) در پنجم محرمالحرام ۱۴۰۱ قمری به شهیدان کربلا پیوست و جز اندکی خاکستر از سیاوش سوسنگرد برجای نماند. مشتی را مردم بومی منطقه در همان محل دفن کردند و مشتی دیگر بر دوش مردم دامغان تشییع و در عاشورای حسینی، همانند اربابش بیغسلوکفن دفن شد. حال ابراهیم به صورت، دو مزار دارد؛ یکی در زادگاهش و یکی هم در قتلگاهش؛ اما به معنا، آرامگه سوختگان عشق، دامن مولایشان اباعبدالله است.
و سلام بر ابراهیم آنگاه که آتش بر او گلستان شد...
انتهای متن/