«بازگشت»؛ داستان فارسی مدافع حرم
به گزارش نوید شاهد سمنان: کتاب دو زبانه فارسی و سمنانی «بازگشت» به قلم فاطمه مصطفویفر، داستان فارسی مدافع حرم است. این اثر به زبانهای فارسی و سمنانی با برگردان به گویش سمنانی علی دولتیان منتشر شده است.
این کتاب به سفارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان و با اهتمام دفتر ادبیات و تاریخ دفاع مقدس این اداره کل در سال ۱۴۰۱ توسط نشر ستارگان پرفروغ دامغان در ۷۴ صفحه منتشر شده است.
در قسمتی از متن این کتاب میخوانیم:
امیر به صورت رضا دست میکشید و رضا هم اشکهای چشمان امیر را پاک میکرد. مادربزرگ با صدای لرزانش گفت: سمیه، سمیه جان! تو هم بیا اینجا مادر. رضا به هوش اومده بیا پسرت رو ببین. مادربزرگ رو به رضا کرد و گفت: مادر جان! الآن مادرت هم میآد. تا رضا خواست حرفی بزند، مادربزرگ دستش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت و گفت: تو را به روح بابا علی تندی نکنی و با مادرت مهربان باش. مطمئن باش اگه پدرت هم اینجا بود همین کار رو میکرد. میدونم مادرت هم هرکاری کرده مجبور بوده و الآن هم سخت پشیمانه...
امیر گفت: تمام حرفهاتون درست، اما چرا به من این همه سالها دروغ گفته؟! مادر بزرگ گفت: پسرم! شاید هرکسی دیگه هم جای مادرتون بود، در اون شرایط همین کار رو میکرد؛ البته دروغ خوب نیست و گناه کبیره است. حالا بعداً باید بشینی و به حرفهای مادرت گوش بدی. حتماً دلیل خاصی داشته. مادربزرگ نفس عمیقی کشید گفت: الآن پدرتون داره از سفر سوریه برمیگرده، فعلاً بهتره هر سه به استقبالش برید. در همین هنگام سمیه هم وارد اتاق شد، از گریه زیاد چشمان و صورتش قرمز شده بود. رضا و امیر به او خیره شدند.
سمیه سرش را پایین انداخت و به بچهها گفت: همیشه رسم اینه که بچهها به خاطر خطاهاشون از پدر و مادر عذرخواهی میکنن، اما این بار برعکس این اتفاق افتاده و من از همه شما بخصوص روح پدرتون شرمندهام و معذرت میخوام. پدرتون مردی نمونه و الگویی تمام عیار از یک مسلمان واقعی بود. او رفت و حسرت دوباره زندگی کردن با خودش را در دلم تا قیامت گذاشت. مادر همین طور اشک میریخت و میگفت: منو ببخشید بچهها با طبع بزرگی که از پدرتون به یاد دارم، میدونم که او هم منو میبخشه و شما هم اگه منو ببخشید دیگه وجدانم راحت میشه.
انتهای متن/