مهر شهادت بر پیشانی فرزندم زدند
به گزارش نوید شاهد سمنان، سید قاسم حسینی پدر شهید مدافع حرم سید محمدمهدی حسینی ضمن تبریک به مناسبت ولادت با سعادت امیرالمومنین (ع) و روز پدر در گفتگو با نوید شاهد گفت: محمدمهدی فرزند سوم خانواده بود. خیلی مودب و با شخصیت بود. سر به زیر و خادم امام حسین (ع) بود. همیشه در سینه زنیها شرکت میکرد. خیلی به امام حسین (ع) علاقه داشت.
هر دو خادم امام حسین (ع) بودیم و سید حسینی هم هستیم. ایرانی و افغانستانی از او راضی بودند. خیلی فرزندمان زیبا و رشید بود. وقتی میخواستم با او حرف بزنم باید بالا را نگاه میکردم. چهارشانه و هیکلی بود. خیلی اخلاقش خوب بود و اهل نماز و روزه بود. سرش همیشه پایین بود. من مغنی بودم و محمدمهدی هم پیش خودم کار میکرد.
مهر شهادت بر پیشانی فرزندم زدند
پدر شهید حسینی در ادامه اضافه کرد: روزی دخترم آمد پیش من و گفت: «خواب دیدم که یک نفر مُهری بر پیشانی محمدمهدی زد. پرسیدم: این چه مهری است؟» گفت: «این مهر شهادت است که بر پیشانی برادرت زدم.» یک بار یک تصادف خیلی بدی کرد و رفت زیر ماشین. اما به لطف خداوند سالم ماند. به او میگفتم: «ازدواج کن» میگفت: «زمانش نرسیده است.»
محمدمهدی نیروی فدایی برای آزادسازی حلب بود
این پدر شهید اعزام فرزندش به سوریه را این طور بیان میکند: با مادرش خداحافظی کرد، ولی به من چیزی نگفت. وقی رسید سوریه به من زنگ زد و گفت: «من بارگاه بیبیزینب را زیارت کردم و دارم میروم جنگ.» بیست روز رفته بود آموزش دیده بود و بعد هم یک ماه و نیم سوریه بود که شهید شد. یکی از همشهریهایمان تعریف میکرد: «قرار بود عملیاتی در حلب انجام شود و آنجا آزاد شود. این هشت نفر به صورت داوطلب و به عنوان فدایی، اول به منطقه میروند و از سر شب تا صبح حدود هفده ساعت میجنگند. گلولههایشان تمام میشود و نیروی کمکی هم نداشتند. محاصره میشوند و کار به جنگ تنبهتن میرسد و همگی شهید میشوند.» پسرم و همرزمهایش چهار روز در میدان ماندند و کسی نتوانست آنها را به عقب انتقال دهد. زمانی که حلب آزاد میشود، پیکر آنها را به عقب برمیگردانند. یک گلوله به وسط پیشانی و یکی هم به زیر گلویش اصابت کرده بود. بدنش هم گلوله و ترکش خورده بود. شهید مصطفی کریمی هم با محمدمهدی بود.
بیبیزینب! پسرم برای دفاع از حریم شما شهید شد
پدر شهید حسینی اظهار داشت: وقتی خبر شهادتش را شنیدم، خیلی به من سخت گذشت. آن موقع سمنان سرِکار بودم که به من گفتند مجروح شده و دو ساعت بعد زنگ زدند و شهادتش را تبریک گفتند. ساعت هشت شب بود، بلافاصله آمدم به خانمم گفتم. هردو بیهوش شدیم. خیلی سخت بود، ولی کمکم تسکین پیدا کردیم. وقتی به سوریه برای زیارت بیبیزینب (س) رفتم، دلم شکست و به بیبی گفتم: «این هدیه را از من قبول کن. پسرم برای دفاع از حریم شما و ناموس شهید شد و ایرانی و افغانستانی با هم فرق ندارد، از من قبول کن.» محمدمهدی در سال ۹۳ به شهادت رسید و در گلزار شهدای طالبآباد شهرستان مهدیشهر به خاک سپرده شد.
در روز تولد، مرگ با عزت برایش مقدر شده بود
این پدر شهید مدافع حرم خاطرنشان کرد: هیچگاه از شهادت پسرم پشیمان نیستم و خدا هرچه بخواهد، همان میشود. روز اول تولد، برای همه شهادت یا مرگ طبیعی را رقم میزنند، پسرم با مرگ با عزت رفت. بعضیها میگفتند: «افغانستانیها برای پول به سوریه میروند» ولی من میگفتم: «هیچکس حاضر نیست حتی یک انگشت خودش را برای پول بدهد. پسرم برای بیبیزینب (س) و ناموس رفت. وقتی ما دین، بیبیزینب (س) و ناموس را نادیده بگیریم، چه بر سرمان میآید؟ اگر ما نرویم پس چه کسی برود؟ ایرانی و افغانستانی هم ندارد.
زیر پرچم رهبرمان هستیم
پدر شهید حسینی در پایان گفت: ما از برادران سپاه و نیروی انتظامی ممنونیم. زیاد به دیدن ما میآیند. استاندار و فرماندار سمنان هم آمدند. ممنون همگی هستیم. زیر پرچم رهبری هستیم و ممنون او هستیم. همیشه سلامتی رهبرمان را از خداوند خواستاریم و دعا میکنیم، سایهاش روی سر ما و اسلام باشد.
انتهای متن/