امر به معروف و نهی از منکر از جنس شهدا
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید محمود مظاهری هفتم اردیبهشت ۱۳۴۱ در روستای لجران از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش قربانعلی، دامدار بود و مادرش اختر نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. کشاورزی میکرد. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۶۲ در پایگاه سنگل آذربایجان غربی موقع رساندن مهمات به نیروهای خودی دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
امر به معروف و نهی از منکر از جنس شهدا
از صبحتهایش سر درنمیآوردم. با ناراحتی گفتم: «ازم کوچکتری، ولی بهم دستور میدی؟»
لبخند زد و گفت: «خواهر جان! باور کن درست نیست.»
پرسیدم: «من نمیدونم چه عیبی داره؟ چادر سرمه و حجابم خوبه، ولی چرا نباید این کفش رو بپوشم؟»
چند لحظهای ساکت ماند. فکر کردم ناراحت شد. او امر به معروف را وظیفه خودش میدانست. با آرامش جواب داد: «حق با تو است. باید دلیل مخالفتم رو زودتر میگفتم، ولی صدای پاشنه کفشهات توی خیابان جلب توجه میکنه! این اشکال داره.»
(به نقل از خواهر شهید، نسرین مظاهری)
دلمون نمیخواد آدمهایی مثل شما کمکمون کنن
او را صدا زدم. داخل اتاق که آمد در را بستم و در گوشش گفتم: «این آقا مأمور رژیمه؛ چند سالی میشه او رو میشناسیم؛ این طوری باهاش حرف نزن!»
بیاعتنا به حرفهایم رفت. صدایشان را میشنیدم. پدر پرسید: «محمودا کجا بودی؟» جواب داد: «رفتم تظاهرات، تیراندازی شد و من هم فرار کردم.» مرد آشنا گفت: «اومدم بگم خیال نکنی من یک مأمورم اگه دستگیر بشی کاری برات انجام میدم، نه، اصلا از این صحبتها نیست.»
محمود رو به رویش ایستاد. از لای در آنها را میدیدم. دلم لرزید. گفت: «ما هدفمون بالاتر از این حرفهاست. خدا با ماست و دلمون نمیخواد آدمهایی مثل شما کمکمون کنن.»
(به نقل از خواهر شهید، عفت مظاهری)
او را انتخاب کردند
نصف شب از دیوار آمد داخل خانه. از پادگان آموزشی فرار کرده بود. به قول خودش: «دستور دادند.» گفتم: «حتما دلت میخواد حرفهات رو قبول کنم؟» لباسهایش را عوض کرد و گفت: «فرمانده دستور داده فرار کنین، اگه بتونین تشویقی میگیرین.»
بحثمان به جایی نرسید. رختخوابش را انداختم تا بخوابد. صبح زود هم رفت. چند ماهی گذشت، فهمیدم حرفهایش راست بوده است. محمود و چند نفری عضو گروه امداد بودند. با این کار آمادگی و نیروی بدنیشان برای فرماندهها معلوم شد. او را برای بردن به منطقه جنگی انتخاب کردند.
(به نقل از خواهر شهید، محترم مظاهری)
انتهای متن/