راوی دفاع مقدس در گفتگو با نوید شاهد
چهارشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۳
حسن معینیان راوی دفاع مقدس گفت: «عاجزانه از تمام جامعه ایثارگری استدعا دارم که خاطرات شهدا را به صورت مصاحبه و کتبی ارائه نمایند، چون نسل آینده نیازمند است. اگر ما خاطرات و جانفشانی شهدا، جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس را به خوبی تعریف نکنیم بدانید که دشمن آنها را تحریف خواهد کرد.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، حسن معینیان جانباز ۲۰ درصد، برادر شهید گرانقدر «زین‌العابدین معینیان» و راوی دفاع مقدس در گفتگو با نوید شاهد گفت: توفیق ۹۹۲ روز حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را دارم. پس از پایان دفاع مقدس تاکنون در مدارس، دانشگا‌ه‌ها، مساجد و پایگا‌ه‌های بسیج و مراسمات گوناگون روایتگری کرده‌ام.

راوی دفاع مقدس: اگر ما خاطرات و جانفشانی‌های شهدا را برای نسل جوان به خوبی تعریف نکنیم دشمن آن را تحریف خواهد کرد

در سال‌های گذشته نیز در دوره مربوط به روایتگری شرکت کرده‌ام که به لطف خداوند توانسته‌ام با امتیاز عالی مدرک این دوره را کسب کنم.

صداقت در روایتگری

این راوی دفاع مقدس بیان کرد: من در روایتگری سعی می‌کنم در مرحله اول باصداقت باشم و به صورت مستند، مستدل، با مطالعه و شینده‌های موثق خصوصاً از بزرگان و فرماندهان لشگر یا جانبازان و رزمندگان حضور در صحنه، مطالب را بیان کنم و سعی می‌کنم برای هر قشری در حد فهم، درک و دریافت آنها و اغنا مخاطب صحبت کنم.

وی در ادامه گفت: وقتی که از من برای روایتگری دعوت می‌شود، در ابتدا اطلاعات لازم درخصوص مخاطبین آن مراسم کسب می‌کنم که از چه قشری هستند؛ به طور مثال اگر دانش‌آموز باشند مقطع تحصیلی و دختر یا پسر بودن آنها، برای دانشجویان، مقطع تحصیلی آنها و همین‌طور فرهنگیان، ادارات، کارخانجات، اصناف، حوزه علمیه، مساجد، پایگا‌ه‌های بسیج، گلزار شهدا و خانواده‌های معظم شهدا. پس از حضور در آن مراسم با مطرح کردن چند سوال از سطح آگاهی، اطلاعات و سواد آن‌ها مطلع می‌شوم و سپس با توجه به اطلاعات به دست آمده، سخنرانی، روایتگری و یا خاطره‌گویی را آغاز می‌کنم. همیشه سعی می‌کنم با بیان صحیح و صادقانه مطالب، مخاطب را جذب کنم و در اغلب پایان روایتگری با طرح چند سوال از گفته‌های خود، به مخاطبین هدیه‌ای به رسم یادبود اهدا می‌کنم.

خطر تحریف خاطرات و جانفشانی‌های شهدا توسط دشمن

معینیان درخصوص ثبت و ضبط خاطرات دفاع مقدس اظهار کرد: عاجزانه از همه ایثارگران، جانبازان، رزمندگان دفاع مقدس، مدافعین حرم، امنیت و سلامت و خانواده‌های معظم شهدا استدعا دارم که خاطرات شهدا، کرامات، ولایت‌پذیری آنها و ایثارگری‌های رزمندگان و پیشکسوتان را به صورت مصاحبه و کتبی ارائه نمایند، چون نسل آینده نیازمند است. اگر ما خاطرات و جانفشانی شهدا، جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس را به خوبی تعریف نکنیم بدانید که دشمن آنها تحریف خواهد کرد.

حضور در جبهه در نخستین روزهای جنگ

معینیان درخصوص حضورش در جبهه‌های نبرد خاطرنشان کرد: سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ که توسط صدام بعثی جنگ بر کشور عزیز ما تحمیل شد، من برحسب تکلیف به سپاه پاسداران شهرستان گرمسار مراجعه و آمادگی خود را جهت اعزام به جبهه‌های نبرد اعلام کردم. بعد از گذراندن دوره آموزشی بیست روزه به اتفاق ۵۶ نفر از جوانان شهرستان بیست و چهارم مهر ۱۳۵۹ با سه دستگاه مینی‌بوس با بدرقه پرشور مردم، عازم پادگان امام حسین (ع) تهران و سپس عازم اهواز شدیم. یکی از افتخارات ما در این سفر حضور مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (حف) به عنوان امام جمعه تهران و نماینده حضرت امام خمینی (ره) در وزارت دفاع بود. پس از رسیدن به اهواز و مستقر شدن در پایگاه منتظران شهادت و گذراندن آموزش سلاح‌های نیمه سنگین و سازماندهی مجدد، برحسب ضرورت به جبهه سوسنگرد (دهلاویه) اعزام شدیم. با لطف خداوند توانستم در عملیات‌های آزادسازی سوسنگرد قهرمان، آزادسازی ارتفاعات تمرچین پیرانشهر، عملیات والفجر مقدماتی، خط پدافندی پاسگاه زید عراق، خط پدافندی جزایر مجنون، عملیات والفجر هشت و آزادسازی شهر فاو حضور داشته باشم.

از خدا خواستم تا شهید نشوم

این راوی دفاع مقدس افزود: در جبهه دهلاویه با دشمن بعثی درحال نبرد بودیم و بصورت نعل اسبی در محاصره قرار گرفتیم. دو روز قبل از آزادسازی سوسنگرد قهرمان، از ناحیه کتف چپ مورد اصابت ترکش خمپاره ۱۲۰ قرار گرفتم و مجروح شدم. شدت جراحت و خونریزی به قدری زیاد بود که اگر لحظه‌ای دیر جنبیده بودم به اسارت دشمن درمی‌آمدم. قبل از آنکه مجروح شوم داخل بوته‌زارها و درختچه‌های گز در محاصره دشمن بودیم اما از دید آنها مخفی ماندیم تا اینکه ساعت دو نیمه شب یک لحظه در حالت نشسته خوابم برد یهو متوجه شدم نیاز به غسل دارم. دائم خودم را سرزنش می‌کردم که چرا یک لحظه خوابم برد. از یک روحانی در خط مقدم سوال کردم چه کار کنم، گفت: «اگر آب به قدر کافی داری غسل کن.» آب فقط یک قمقمه برای خوردن داشتم. گفت: «اگه مقدور نیست با تعویض لباس و با تیمم نماز بخوان.» آخه لباسی در کار نبود. گفت: «با تیمم با همان لباس نماز بخوان.» هنگام اذان صبح با تیمم با همان لباس بصورت نشسته با حالت نفرت از خودم و با اکراه و با تیمم نماز را خواندم. خیلی افسرده و ناراحت بودم تا اینکه درگیری شدیدی شروع شد.

شهید با اولین قطره خونش در نبرد با دشمن گناهانش آمرزیده می‌شود

معینیان در ادامه گفت: ما به صورت گروه‌های ۹ نفری تقسیم بندی شدیم گروه اول مردانه جنگیدند و همگی به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان زیر شنی تانک‌ها له شد. ما گروه دوم بودیم و فرمانده گروه برادری بنام حاج ذاکری از بندرعباس بود که به علت نبودن سلاح کافی با اسلحه یوزی به جبهه آمده بود که همانجا به شهادت رسید. به قدری دشمن نزدیک ما شده بود که صدای هلهله آنها را می‌شنیدیم و آنها را می‌دیدیم. نفر دوم گروه ما فردی بنام محمد کریمی اهل همدان بود که بوسیله ترکش خمپاره از ناحیه آرنج و ریه مجروح شد و به زمین افتاد. نفر سوم من بودم؛ هم تک‌تیرانداز و هم کمک آرپی‌جی‌زن بودم. شنیده بودم شهید با اولین قطره خونش در نبرد با دشمن گناهانش آمرزیده می‌شود. توی دلم خطور کرد و گفتم خوشا به سعادت‌شان. هنوز به زبان نیاورده بودم یهو متوجه ضربه مهلکی مثل پتک محکمی به پشتم شدم، احساس سوزش شدیدی کردم. یک قطعه ترکش خمپاره به اندازه یک بند انگشت به کتف چپم اصابت کرد و حدود شش  سانتی‌متر در بدنم فرو رفت که هنوز به یادگار دارم و جزء اعضای بدنم شده است. در همان حال با زانو به زمین افتادم. مقداری با زانو راه رفتم؛ خون زیادی از بدنم سرازیر و پوتین‌هایم پر از خون شده بود. با گفتن یا الله از زمین بلند شدم و به اتفاق چند نفر از دوستان مجروح دیگرم آهسته به طرف عقبه راه افتادیم، چون سه گلوله آرپی‌جی هفت در کوله پشتی بود درست ترکش در فاصله بین گلوله‌ها به پشتم اصابت کرد. فقط کافی بود چند میلیمتر اون طرف‌تر می‌خورد؛ گلوله‌ها منفجر و من تکه‌تکه می‌شدم، ولی خواست خدا نبود.

دیگر از شهادت خبری نبود

این راوی دفاع مقدس ادامه داد: هنگام برگشت خیلی با آرپی‌جی و تیربار ما را مورد هدف قرار دادند، ولی یکی از آنها به ما اصابت نکرد بعلت ندانستن مسئله شرعی از خداوند متعال از ته دل خواستم با این وضعیت و بدن نجس شهید نشوم. بعدها متوجه شدم داستان حنظله و اینکه در شب زفاف در جنگ احد شرکت کرد و شهید شد، رسول خدا (ص) فرمود: «دیدم ملائک حنظله را بین زمین و آسمان غسل دادند» و حنظله غسیل الملائک نام گرفت. بعد از بهبودی چندین نوبت در جبهه‌ها حضور پیدا کردم. حتی در نبرد‌های شدید و از خدا درخواست شهادت کردم، ولی دیگر از شهادت خبری نبود. الان پس از چندین سال غبطه و غصه می‌خورم که چرا به علت ندانستن مسئله شرعی از خداوند خواستم تا شهید نشوم.

خاطرات را برای جوانان به صورت مستند بیان کنیم

معینیان در پایان گفت: جوانان سرمایه عظیم و امید آینده کشور اسلامی ما هستند؛ باید با رویی باز و گشاده آنان را با دین مبین اسلام، اصل ولایت مطلقه فقیه و حقایق و وقایع آشنا کنیم به طوریکه باور کنند مطالبی را که بیان می‌کنیم صحت دارد تا آمادگی شیندن آن را داشته باشند. اتفاقاتی که از پیروزی انقلاب تا کنون رخ داده است را بصورت مستند بیان کنیم.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده