فرزند سردار شهید حسین عربعامری؛
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۳۹
دکتر علی‌اکبر عربعامری در سالروز شهادت پدرش به نوید شاهد گفت: «پدرم از شهدای شاخص استان و کشور است. ایشان از نظر شجاعت بی‌نظیر بود و اخلاق و رفتارش با خانواده جای تحسین داشت. ماجرای شجاعت وی در شب عملیات والفجر هشت، تکرار داستان شب عاشورا بود.»

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ دکتر علی‌اکبر عربعامری فرزند سردار شهید حسین عربعامری و مدیر بازرگانی و عضو هیئت مدیره شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی کشور ضمن تبریک به مناسبت ایام‌الله مبارک دهه فجر گفت: پدرم با شروع جنگ تحمیلی وارد سپاه شد و به عنوان مسئول تدارکات سپاه شاهرود فعالیت خود را شروع کرد. ایشان از سال ۶۰ و ۶۱ اغلب زمان عمرش را در جبهه‌های نبرد سپری کرد و در سال ۶۴ به عنوان فرمانده گردان کربلا، در عملیات والفجر هشت شرکت کرد در بیست و یکم بهمن ماه همان سال به شهادت رسید.

شهید و شهادت؛ سپری برای دولتمردان/ ماجرای شب عاشورا بار دیگر در گردان کربلا تکرار شد

اخوی عرب می‌دانست دیگر بازگشتی در کار نیست

عربعامری افزود: پدرم سال ۶۴ در عملیات والفجر هشت در جزیره بوارین داوطلب عملیاتی شد که شاید قسمت اصلی عملیات محسوب نمی‌شد و در اصطلاح عملیات پارتیزانی بود که برای گمراه کردن دشمن طراحی شده بود. در آن شب با اطلاع از اینکه می‌دانستند امکان برگشت وجود ندارد قریب به اتفاق نفرات گردان به شهادت می‌رسند. آن زمان اغلب همدیگر را با پیشوند برادر صدا می‌زدند. پدرم بر طبق عادت همه را برادر خطاب می‌کرد و به این خاطر ایشان به اخوی عرب مشهور شد.

ماجرای شب عاشورا بار دیگر در گردان کربلا تکرار شد

وی درخصوص ویژگی‌های اخلاقی پدرش گفت: پدرم از شهدای شاخص استان و کشور است. ایشان از نظر شجاعت بی‌نظیر بود و اخلاق و رفتارش با خانواده جای تحسین داشت. با توجه به این که آن زمان تنها دوازده سالم بود با گذشت سی و شش سال افتخار این را دارم که هرجا نام پدرم برده می‌شود از ایشان به نیکی یاد می‌کنند و او را انسان کاملی می‌دانند که در راه دین و کشورش جان خود را فدا کرد. شاید شاخصه ویژه ایشان توجه به حلال و حرام و استفاده بجا از بیت‌المال بود. شجاعت یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان بود که در عملیات والفجر هشت آن را به منصه ظهور گذاشت. در این عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع) اقدام کرد و یکی از گردان‌های آن گردان کربلا به فرماندهی پدرم بود. من این خاطرات را از زبان فرماندهان بزرگ سپاه پاسداران چون سردار قاآنی شنیده‌ام که در آن شب تمام فرماندهان برای عملیات جمع می‌شوند. گردانی باید برای گمراه کردن دشمن از سوی دیگر وارد عملیات شود که احتمال بازگشت آنها بسیار کم است. در آن جمع تنها پدرم داوطلب می‌شود تا این کار بزرگ را انجام دهد. ایشان وقتی به مقر برمی‌گردد به یارانش می‌گوید در این سفر بازگشتی وجود ندارد هرکس نمی‌تواند من را همراهی کند مختار است از گردان جدا شود. یکی از همرزمان پدرم که از بازماندگان عملیات والفجر هشت است به من گفت: «ما پای رفتن به این عملیات را نداشتیم، شجاعتی که آنها داشتند نیز ما نداشتیم، آنها بخاطر خلوص‌شان این راه را انتخاب کردند و مورد رحمت خداوند قرار گرفتند.»

بیت‌المال سبب شد آن شب سرد زمستانی با پای پیاده به خانه برویم

این فرزند شهید با بیان اینکه در آن زمان تنها دوازده سال داشت تصریح کرد: شاید بهترین خاطره‌ای که از پدرم بتوانم نقل کنم درخصوص اعتقاد ایشان به رعایت بیت‌المال است. زمانی که پدرم در سپاه بود ما در روستا زندگی می‌کردیم و  پدر با ماشین سپاه به منزل می‌آمد. یک شب سرد زمستانی در سال ۶۳ تلفن منزل ما به صدا درآمد و خبر دادند که پدربزرگ‌مان مریض احوال است و از پدرم خواستند که به ایشان سر بزند. وقتی می‌خواستیم برویم منتظر بودیم که پدرم با ماشین ما را به خانه پدربزرگ ببرد اما ایشان امتناع کرد و گفت این ماشین بیت‌المال است و نباید استفاده شخصی بشود. آن شب سرد زمستانی را با پای پیاده به خانه پدربزرگم رفتیم.

با توصیه پدرم به آرامش رسیدم

عربعامری با استناد به آیه ۱۶۹ سوره آل‌عمران مبنی بر زنده بودن شهدا اظهار کرد: سال ۷۷ از دانشگاه شیراز لیسانس مهندسی پتروشیمی گرفتم و دو سال در تهران به دنبال کار بودم. به همه کسانی که می‌شناختم سر زدم، اما فایده‌ای نداشت. یک روز بعدازظهر تابستان بسیار خسته به خانه آمدم و داخل اتاق دراز کشیدم. نمی‌دانم در بیداری بود یا در خواب که احساس کردم پدرم جلوی در اتاق ایستاده است. ایشان به من گفت: «باباجان! اگر خواست خدا بر این باشد که کارت انجام شود مطمئن باش انجام می‌شود، اینقدر نزد دیگران نرو.» پس از این اتفاق به آرامش رسیدم و از تهران به شاهرود بازگشتم و جستجوی کار را رها کردم. یک هفته بعد از این اتفاق متوجه آگهی‌ استخدام وزارت نفت شدم که در جنوب کشور نیاز به نیرو داشتند. به آنجا رفتم و افتخارم این است که به عنوان نفر نخست پذیرش شدم. مدتی هم که در آنجا بودم دوستان و هم اتاقی‌های من نمی‌دانستند که من فرزند شهید هستم. با لطف خداوند و تلاش زیاد چندین سال به عنوان کارمند نمونه انتخاب شدم. هیچ زمانی نیست که نبود پدر را در خانه حس کنیم و هر زمانی که مشکلی برای‌مان پیش می‌آید قاعدتاً کسی که می‌تواند واسطه خوبی برای ما باشد پدرم است و در لحظه لحظه زندگی، ایشان را حس کرده‌ایم.

شهید و شهادت، سپری برای دولتمردان

این فرزند شهید درخصوص ترویج فرهنگ ایثار و شهادت برای نسل جوان گفت: برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت یک وظیفه ما دارم که متعلق به خانواده شهدا هستیم و یک سری وظایف نیز جامعه دارد. شاید ما که متعلق به شهدا هستیم خیلی کم اتفاق افتاده است که در این مسیر کوتاهی کنیم، اما متاسفانه برخی از دولتمردان ما ظلمی در حق شهید و شهادت کرده‌اند که خلوص و آرمان‌های شهدای عزیز را زیر سوال برد‌ه‌اند. ما فرزندان شهدا تعلق خاطر خاصی به کشورمان داریم همیشه سعی کرده‌ام به خانواده‌های شاهد و ایثارگر توصیه کنم که به شکلی کار کنید که هیچ فردی از ما نتواند ایرادی بگیرد، من همیشه در این ۲۰ سال که در وزارت نفت مشغول بوده‌ام سعی کرده‌ام بخاطر حفظ جایگاه و موقعیت خود بیشترین تلاش را انجام دهم. شهید و شهادت سپری برای برخی از دولتمردان ما شده است که عملکرد بسیار ضعیفی دارند و از این وضعیت سوء استفاده می‌کنند. شهیدی که در آن زمان از همه چیزش گذشت و هیچگاه به فکر نفع بردن خود و خانواده خود از آن موقعیت نبود، ولی متاسفانه امروز یکسری از افراد مذهبی‌نما کارهایی انجام می‌دهند که وجهه شهید، این عزیزان سفر کرده را زیر سوال می‌برند. ان‌شاءالله که شرمنده شهدا نباشند.

شهدا پشتوانه خوبی برای ما هستند

عربعامری افزود: با توجه به اینکه چندین سال مدیر شرکت نفت استان سمنان بودم همیشه سعی کردم نحوه رفتار و انجام کارم به شکلی باشد که جایگاه شهید، شهادت و جایگاه پدرم حفظ شود و تلاش کردم که هیچ‌گونه کم‌کاری نداشته باشم. برنامه‌ریزی ما طوری بود که در فضای اداره حضور شهدا را حس کنیم و با برگزاری یادواره شهدای صنعت نفت و مراسمات متعددی چون زیارت عاشورا و حضور در مزار شهدا، آنها را به عنوان یک پشتوانه خوب در زندگی و کارمان به حساب بیاوریم.

بهترین و ناب‌ترین لحظه عمرم

این فرزند شهید حس و حال خود از دیدار با رهبر معظم انقلاب را این‌گونه بیان کرد: بار نخستی که خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم در مراسم ممتازین شاهد بود، بار دوم نیز عید غدیر سال ۹۶. حس و حال دیدن ایشان اصلا قابل وصف و بیان نیست و شاید آن لحظه ناب دیگر در زندگی انسان اتفاق نیفتد. آخرین باری هم که این افتخار نصیبم شد و ایشان را از نزدیکتر زیارت کردم، روز تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی که واقعاً به یاد ماندنی‌ترین و بهترین لحظه زندگی من بود که حضرت آقا در حال قرائت نماز بر پیکر این شهید بزرگوار و شهدای همراهش بود که هرگز برایم قابل وصف نیست. ان‌شاءالله خداوند طول عمر باعزت به ایشان بدهد و توفیق داشته باشیم که مطیع امر رهبرمان باشیم و بتوانیم مجددا ایشان را ملاقات کنیم.

 

گفتگو از حمیدرضا گل‌هاشم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده