شرم و حیا، رنگ و بوی جوانیاش بود
به گزارش نوید شاهد سمنان، صبح اولین روز مرداد ماه ۱۳۴۳ بود که گلخندهای شکرین پستهزارهای نعیمآباد دامغان به بار نشسته بود و خانواده محمدحسین شاهد زیباترین حضور زندگی و لبخند شیرین اجابت خداوند بودند. تولد شهید محمد ایمنی با تحفه بهشتی صلوات، شور، شوق و اشکهای از سر ذوق همراه بود.
کودکی پرشور بود و با نشاط. باغ، دشت و مزرعه مأمن بازیهای کودکانهاش بود. از کودکی یار و یاور خانوادهاش بود. تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد و هم زمان با آغاز موج خروشان انقلاب اسلامی، به صفوف خروشان ملت دلیرش پیوست.
ندای «ارجعی الی ربک» را لبیک گفت
عضو فعال بسیج شد و در کشیکهای شبانه و نگهداری از وسایل در انبار جهاد، کوشا بود. قبل از اینکه دیپلمش را بگیرد، دو بار به جبهه رفت. شرم و حیا، رنگ و بوی جوانیاش بود و آداب عاشقی را به همگان آموخت. همه از نظم، ترتیب و احترامش سخن میگفتند. پس از گرفتن دیپلم، به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد.
شش ماه آموزشی را در قم گذراند و دوباره عازم جبههها گردید تا سرانجام، شانزدهم اسفندماه ۱۳۶۳ در منطقه میاندوآب محور بوکان بر اثر اصابت ترکش، قد و بالای رشیدش به خاک و خون کشیده شد. در میان دود، آتش و همهمه «ارجعی الی ربک» به سوی پروردگارش آزاد و رها پرواز کرد و شهادت را در آغوش گرفت اما پیکرش را کسی ندید.
بعد از شانزده سال چشم انتظاریِ خانه و خانواده، سرانجام کمیته جستجو و تفحص در سال ۱۳۷۹ استخوانها و پلاکش را یافتند و نشانههای او را پس از تشییع، در گلزار شهدای روستای نعیمآباد به خاک سپردند.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت