همکلاسیام! مدرسهات همانند سنگر من است
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید ابوالفضل برزویی چهاردهم فروردينماه ۱۳۴۵ در شهرستان مهديشهر به دنيا آمد. پدرش حسن و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره راهنمايی درس خواند. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و دوم بهمنماه ۱۳۶۴ در منطقه فاو، به شهادت رسيد. پيكر وی مدتها در منطقه جا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده یحیای شهرستان سمنان به خاک سپرده شد.
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
از خداوند میخواهم که همراه رزمندگان، به کربلای حسین (ع) بروم
اینک بعد از سالها فکر میکنم که بهترین لحظههای عمرم فرا رسیده است. با قدمهای استوار و چابک به طرف معشوق خویش میروم. حس میکنم که آن لحظههایی را که دنبالش میگشتم، فرا رسیده و خدایم مرا میخواند. خدایا! با نام تو حرکت میکنم، با نام تو میجنگم و با نام تو شهید میشوم. خدایا! مزه شهادت را به این حقیر بچشان، همانطور که به یاران امام حسین (ع) چشاندی.
خدایا! از تو میخواهم در لحظهای که مرگم فرا میرسد، از تمام دوستی، عشق و محبت، جز دوستی خودت و از تمام وابستگیها، جز وابستگی به خودت آزادم ساز. امام عزیز! از شما میخواهم که در روز قیامت، شفيع من باشی و از خدای متعال برای من طلب مغفرت کنی. خدایا! نا امیدم نکن؛ زیرا من، بندهای محتاج و ذلیل بیش نیستم. به اميد فضل تو، روی به درگاهت آوردهام و پیشانی شرمساری بر خاکت نهادهام تا به تو بپیوندم.
از خداوند متعال میخواهم که بتوانم همراه با رزمندگان به کربلا بروم و اگر لیاقت آن را داشتم در این راه به شهادت برسم. مادر! هر وقت خواستید برایم گریه کنید، به یاد سرور شهیدان آقا اباعبدالله گریه کنید. مادر! از اینکه من و تو از هم جدا میشویم ناراحت نباش، همچنان که روز تولدم خوشحال و خندان بودی، روز شهادتم نیز همینطور باش.
خدایا! ببین که ندای هل من ناصر نائب مهدی را لبیک گفته و در این برهه از زمان، تا آنجا که در قدرتم بود به یاریاش شتافتم. تنها از تو میخواهم که بار سنگین گناهانم را بکاهی و هنگام مرگ از من خشنود باشی.
بیدار باشید که قافله مرگ در حرکت است
همکلاسیام! مدرسهات همانند سنگر من است، نگذار که منافقین در سنگر تو راه یابند؛ زیرا باعث سقوط فرهنگمان خواهد شد. ای زندگان! آگاه باشید که قافله مرگ در حرکت است و شما به آن ملحق خواهید شد. بیدار باشید تا جسورانه مرگ را انتخاب کنید قبل از آنکه به چنگال مخوفش گرفتار شوید.
آرزو داشتم در این دنیا امام زمان (عج) را ملاقات کنم اما نشد. امیدوارم هنگامی که آخرین قطرههای خونم ریخته میشود، ملاقاتش کنم.
عزیزان! شما را به صبر، تقوا و عزت دعوت میکنم. شما را به یاد کربلای حسین (ع) میاندازم. میدانید به زینب (س) چه گذشت، پس ما هم باید تابع آن شیرزن باشیم تا وقتی که زنده هستیم.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت
هر سمت خانه را که چشم میانداختم، او را میدیدم، مروری بر خاطرات شهید برزویی
وقتی فرم را دید از خوشحالی بال درآورد، مروری بر زندگی شهید برزویی