نوید شاهد - بلند شد، نشست و گفت: «بابابزرگ! نخواستم جواب شما رو بدم یعنی جوابی ندارم که بدم. همه باید بریم، دیر یا زود. پس چه بهتر توی راه جبهه و شهید شدن بریم!» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز دانشجو، شما را به مطالعه خاطرات این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.

خاطرات اصحابی


به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید احمدرضا اصحابی هفدهم شهریور ۱۳۴۴ در روستای چهارده زردوان از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش حسین‌علی و مادرش ماه‌نسا نام داشت. دانشجوی سال دوم کاردانی در رشته تربیت معلم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‌رضای شهرستان زادگاهش قرار دارد.

گره بسته برای نماز شب

از جبهه که می‌آمد، نماز جمعه رفتنش شروع می‌شد. یک روز موقع افطار احمدرضا نبود.

پرسیدم: «کجا رفته؟» گفتند: «داره نماز می‌خونه. همیشه اول نماز می‌خونه بعد غذا می‌خوره.» وضو گرفتم. تسبیحش را نبرده‌بود. با تسبیح او شروع به ذکر گفتن کردم. دیدم گره‌ای بسته.

گفتم: «احمد چرا اینقدر تسبیح رو نخ می‌بنده؟» بعد از شهادتش فهمیدم برای نماز شب گره زده‌بود.

(به نقل از برادر شهید)


چه بهتر توی راه شهید شدن قدم برداریم!

گفتم: «پدرجان! ولش کن این جوونه؛ حرفی ‌می‌زنه و شما هم به دل می‌گیرین.»

بلند شد و به اتاق کناری رفت و چراغ را روشن کرد و گفت: «چرا جوابم رو ندادی؟ با تو هستم احمدرضا! می‌گم نرو جبهه، می‌آی این‌جا می‌خوابی؟»

بلند شد. نشست و گفت: «بابابزرگ! نخواستم جواب شما رو بدم، یعنی جوابی ندارم که بدم. همه باید بریم، دیر یا زود. پس چه بهتر توی راه جبهه و شهید شدن قدم برداریم!»

(به نقل از پدر شهید)


منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی


زیارت امام رضا (ع) پس از هر بار بازگشت؛ مروری بر زندگی شهید احمدرضا اصحابی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده