حساسیت عجیب شهید "مرادی نسب" نسبت به بیتالمال
توسل به پسر عموی شهیدش
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید علی مرادی نسب فرزند محمود در پنجم فروردین ۱۳۳۱ در روستای دلازیان سمنان دیده به جهان گشود. او تا ششم ابتدایی قدیم تحصیل کرد. به کار روی آورد. به تهران رفت و در صنایع دفاع قسمت مهمات سازی مشغول به کار شد و سپس به سمنان منتقل شد. قبل از رفتن به سربازی ازدواج کرد. دفترچه اعزام به خدمت گرفت. همسرش را نزد پدر و مادرش برد و به مدت ۹ ماه اندیمشک و دزفول خدمت کرد. بعد به خاطر متأهل بودنش کسی واسطه شد و او را به تهران آوردند.
با پایان خدمتش، در سلطنت آباد تهران مشغول به کار شد. زندگیاش سر و سامان یافت و همان جا قطعه زمینی خرید و خانه ساخت. تا سال شصت، چهار فرزندش در تهران به دنیا آمدند. وقتی برادرش در همان سال در جبهه شهید شد، او به سمنان نقل مکان کرد تا در نزدیکی پدر و مادرش باشد و از آنها دلجویی کند. محل کارش هم میدان تیر سمنان بود. دو فرزند دیگرش در سمنان به دنیا آمدند. با داشتن شش بچه به روستای دلازیان میرفت و به پدر و مادرش هم رسیدگی میکرد.
همسر شهید نقل میکند: میخواست از مادرش خداحافظی کند. وقتی مادرش متوجه موضوع شد، گفت: «نه علی! من نمیگذارم بری.»
با گوشه روسری اشکش را پاک کرد و گفت: «یک برادرت رو زمان شاه کشتن، برادر دیگرت هم شهید شده، بسه دیگه. اگه بری شیرم رو حلالت نمیکنم.»
خیلی به مادرش احترام میگذاشت. او را بوسید و گفت: «باشه مادر! تو غصه نخور.»
اما در دلش غوغا بود. رفت سر قبر پسر عموی شهیدش امیر، خیلی گریه کرد. سر را روی قبر گذاشت و با او درد دل کرد. بعد از آن کمی آرام شد.
آهی از ته دل کشید و گفت: «از امیر کمک خواستم. حتماً راه حلی پیش پام میذاره.»
اهل معاشرت بود و با فامیل و دوستان روابط اجتماعی خوبی داشت. از نظر اعتقادی در انجام واجبات ثابت قدم بود و به حقالناس خیلی اهمیت میداد.
برادر علی به نقل از همکارانش میگوید: «علی خیلی نسبت به بیتالمال حساس بود. یک بار توی میدان تیر، دل گرما خم شده بود و از روی زمین چیزی جمع میکرد. لحظهای بعد که اومد چند تا میخ توی دستش بود. یکی از بچهها به کتفش زد و گفت: «على! این کارها چیه تو میکنی؟ بیکاری زده به سرت؟»
گفت: «نه داداش! نباید نسبت به اموال عمومی بیتفاوت باشیم حتی شده یک میخ!»
نحوه شهادتاهل مطالعه بود. کتاب شیخ صدوق و کتابهای شهید دستغیب و شهید مطهری از جمله کتابهایی بود که در کتابخانه منزلش به چشم میخورد.
در زمان انقلاب در راهپیماییها شرکت فعال داشت. بعد از انقلاب به عنوان بسیجی شبها در پایگاه نگهبانی میداد. مدت بیست و دو سال زندگی مشترک با همسرش داشت.
سرانجام در بیست و ششم مرداد ۱۳۷۱ در میدان تیر سمنان، در حال از بین بردن موشک زائد بود که با انفجار آن به شهادت رسید.
پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای دلازیان دفن شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم هدایت