مصاحبه ای برای رفتن به جبهه
مصاحبه برای رفتن به جبهه
سن و سالی نداشت. خیلی بسیج می رفت و می آمد. پدر و مادرم راضی نبودند که همزمان با حضور من در جبهه او هم برود. خواستند غیرمستقیم مانع رفتن او بشوند.
گفتم:«جبهه رفتن بیخودی که نیست. باید بری ازت مصاحبه بگیرن. اگه توی مصاحبه رد بشی نمی ذارن بری جبهه.»
رفتیم بسیج مرکزی گرمسار. یکی از دوستان آنجا مصاحبه می کرد. او را هم برای مصاحبه بردیم. به دوستم گفتم:« با او مصاحبه کنیدف می خواد بره جبهه.»
مصاحبه کننده جدی پرسید:« نماز ظهر چند رکعته؟»
پاسخ داد:«چهار رکعت.»
-نماز مغرب؟
-سه رکعت.
-نماز صبح؟
-خوب دو رکعت.
-نماز شکسته عشا چند رکعته؟
-دو رکعت.
- نماز شکسته مغرب چند رکعته؟
تأملی کرد و محکم جواب داد:« خوب معلومه دو رکعت.»
همه خندیدیم. مصاحبه کننده گفت:« اخوی! نماز مغرب شکسته نداره.»
(به نقل از برادر شهید،علیرضا معینیان)
منبع:کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان / نشرزمزم هدایت