از شهادت تا درجه اعلای ملکوت؛ در وصیت نامه شهید عباس اکبری
عباس اكبري
بسم الله الرحمن الرحيم
«ان الذين امنوا والذین هاجروا و جاهدوا في سبيلالله اولئك يرجون رحمتالله والله غفور رحيم»[1] «آنان كه به دين اسلام گرويدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند، اينان اميدوار و منتظر رحمت خدا باشند كه خدا بر آنها بخشاينده و مهربان است».
«شما باكي از اينكه شكست بخوريد نداشته باشيد، براي اينكه براي لشكر اسلام هيچوقت شكست نيست. شهادت شكست نيست، پيروزي هم شكست نيست، شما يا پيروز ميشويد و يا شهيد، در هر دو جهت پيروزي با شماست».[2]
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و بهنام تمام شهيدان اسلام و با درود[3] بر رهبر كبير انقلاب نايب برحق امام زمان(عج) لبيكگويِ[4] صداي «هل من ناصر»[5] حسيني ابراهيم قرن، موسي زمان، امام اعظم، روحالله موسوي الخميني و با سلام گرم به رزمندگان عزيز كه در راه خدا جهاد كردهاند و از جان و مال و زندگي گرمشان گذشتهاند و در سرزمينهاي گرم و خشك جنوب و كوههاي سرد و بلند غرب حماسهها آفريدهاند و سرانجام به لقاالله پيوستند. روحشان شاد و يادشان گرامي و راهشان پر رهرو باد. انشاالله.
اول رو به پروردگارم كرده و ميگويم كه پروردگارا، من با چشماني باز و با آگاهي بر اينكه چه راهي را ميروم و با ايمان به تو و طرفداري از [تو][6] حق و مبارزه با كفر بدين راه آمدم نه بهخاطر خودنمایي بلكه بهخاطر مبارزه با نفس و كامل كردن ايمان خود اين راه را انتخاب كردهام. پس پروردگارا، تو خود مرا بيامرز و از سر گناهانم درگذر و مرا جزو اولياي خود قرار [ده][7]. تا به حال من مرده بودهام و اين لحظه آغاز جهاد و شهادت است. اين احساس را در خود ميبينم تازه دارم از مادر متولد ميشوم و زندگي جاويد خود را آغاز ميكنم. شهادت انسان را به درجه اعلاي ملكوتي ميرساند و چقدر شهادت در راه خدا زيباست و من بهطور يقين درك كردهام كه شهادت تصادفي نيست، بلكه لياقت و سعادتي است كه نصيب همه ماها نميگردد، بلكه نصيب آنهايي ميگردد که از تمام خوشيهاي زندگي خود گذشته و عاشقانه در راه خدا ميجنگند.
خدايا، ميدانم لياقت شهادت در راهت را نداريم ولي اي خداي بزرگ و قادر از تو عاجزانه ميخواهم كه هرچه زودتر، اگر لايق اين سعادت بزرگ هستم، نصيبم بگردان. برادران و خواهرانم، اميدوارم كه اين بنده حقير را از دعاي خودتان فراموش نكنيد. اگر در طي چند سال عمري كه در پيش شما بودهام، ميدانم به جز بدي و اذيت به شما براي شما مثمرثمر نبودهام ولي از همگي شما عاجزانه حلاليت[8] ميطلبم و اميدوارم كه اين بنده حقير و مسكين خدا را به بزرگي خودتان ببخشيد و از تمامي افراد از طرف[9] اين بنده گناهكار خدا حلاليت بطلبيد. آنجايي كه اسلام عزيز در اين برهه از زمان محتاج[10] به فداكاري بود، فداكاري كنيم و ماهايي كه دم از اسلام و مسلمانیت ميزنيم بايد در هر جايي كه احتياج بود برويم و هر جايي كه احتياج به فداكاري بود، فداكاري كنيم. ما مانند مردم کوفه نيستم كه امام حسين(7) را تنها بگذاريم. مردم ما از اول هم به نداي «هل من ناصر» امام عزيزمان، پير جماران لبيك گفتند و تا آخرين قطره خونشان نيز همچنان استوار خواهند ماند. اين بايد براي ما مسلمانهايي كه دم از دين و اسلام ميزنيم ننگ باشد كه در اين لحظه حساس و سرنوشتساز در خانههايمان در زير چادر زنهايمان بخوابيم و هميشه به فكر ماديات و شكمپرستي و مالاندوزي باشيم و يا اصلاً به فكر جبهه و كمك كردن به جبهه نباشيم. همانطوري كه ميدانيم دفاع از اسلام و دين و خاك بر تمام مسلمين واجب است. پس اين دين براي همه ماست و اين خاك وطن همه ماست، پس چرا من به فكر جبهه رفتن و كار كردن در جاهاي حساس كشور نباشم در حالي كه در يك خانواده تمام افراد خانوادهاش براي حفظ اسلام و وطن اسلاميشان به شهادت ميرسند. مگر آنها مثل ماها نيستند مگر آنها گناهي را مرتكب شدهاند؟ نه برادر جان، آنها مثل ما هستند و هيچ جرم و گناهي را مرتكب نشدهاند. آنها جرمشان اين بود كه بهخاطر اسلام فدا شدند و حاضر نشدهاند كه سرزمين اسلاميشان پر از شرك و فساد و بيگانه گردد و به همين خاطر قرباني جنايتهاي صدام يزيد كافر شدهاند و در حالي كه من اصلاً به اين موضوع اهميت نميدهم.
در اينجا من يك جمله به مزدوران و منافقين داخلي دارم كه اي منافقان بدتر از كفار، اگر شما تمام خانههاي ايران را بمبگذاري كنيد و اگر شما همه ملت را بكشيد، حتي اگر يك نفر از ماها بماند، بدانيد كه همان يك نفر قيام خواهد كرد و زير بار ظلم و ستم شما منافقان نيرنگ باز نخواهند رفت. پيامي به تك تك پدر و مادراني دارم كه مانع از آمدن فرزندشان به جبههها ميشوند. ميخواهم بگويم كه اي پدر و مادر، مگر اين فرزندان مال شمايند؟ خير، اين فرزندان امانتي هستند از طرف خدا در نزد شما و بايد هر وقت خطري اسلام را تهديد كرده، تمامي فرزندانتان را براي دين خدا و پايداري اسلام عزيز فدا كنيد. موقعي كه دين نباشد جان، مال و فرزند به چه درد ميخورند و اين موقع همان موقع است و اين رهبر همان لبيكگوي امام حسين(7) است. پس كمي بينديشيد و تحت تأثير هوي و هوستان قرار نگيريد. اگر شما امروز مانع از اين كار بشويد، فردا در پيش حضرت زهرا(3) نميتوانيد جوابگو باشيد. اگر امروز مانع از رفتن فرزندانتان به جبهه يا بسيج و يا سپاه و ديگر جاهاي اسلامي بشويد، بدانيد كه فردا نميتوانيد جوابگوي آن مادري باشيد كه 15 فرزندش را در راه دين خدا قرباني كرده است. پس دريغ نكنيد و هميشه به فكر[...][11] اسلام راستين مهدي(عج) باشيد. جملهاي كه براي جوانهاي عزيز دارم [اين] است كه اي برادران عزيز، مبادا خداي نكرده تحت تأثیر ماديات زندگي قرار بگيريد و معنويات را فراموش كنيد. به خدا قسم اگر قدر اين انقلاب و اين زمانه را ندانيم هلاك خواهيم شد. اگر امروز تكليفي كه شهدا به گردن ما انداختند، انجام ندهيم فرداي قيامت نميتوانيم جوابگوي شهدا باشيم و هرگز نميتوانيم ادامهدهندگان راه شهدا باشيم. پس برادرانم درست فكر كنيد و سعي كنيد يكي از ياران وفادار امام و ادامهدهندگان راه تمامي شهداي اسلام باشيد.
شهدايي كه بهخاطر اسلام حفظ ناموس من و شما حاضر شدهاند تا در غربت جان خودشان را بدون اينكه كسي بر بالين سرشان باشد، فدا كنند. هرچند كه امام زمان(عج) و امام حسين(7) و ديگر معصومين بر بالين سرشان بودهاند و اين سعادتي است بزرگ كه نصيب همگان نخواهد شد و شماها هم سعي كنيد حسينوار زندگي كنيد و وارث خون تمامي شهيدان اسلام باشيد و در روز قيامت سرافراز و سربلند باشيد انشاءالله.
و سخني ديگر كه براي ديگر افراد محل دارم اين است كه اي پدرانم، مادرانم، برادرانم، خواهرانم كه همگي شما نور رهبر هستيد. اولاً از تكتك شما حلاليت ميطلبم و اميدوارم كه مرا حلال كنيد و اميدوارم كه همة شما ادامهدهندگان راه شهدا و سربازان و ياران امام زمان باشيد. خداي نكرده مبادا شيطان شما را وسوسه كند و بهخاطر كمبودهاي مادي داد و فرياد كنيد و هي پشت سر هم اعتراض كنيد. انشاءالله که به خواست خدا اينطور نيست. عزيزان من، كمبودها در مملكت است ولي بايد به كمك همديگر اين كمبودها و ضعفها را برطرف كنيم تا بتوانيم انقلابمان را به تمام جهان صادر كنيم. پس سعي كنيد بهخاطر اسلام اين سختيها را تحمل كنيم. انشاءالله.
و تو اي مادر مهربانم، ميدانم كه براي آمدن من ثانيهشماري ميكني ولي چه ميكردم در زماني كه خدا مرا به مهماني دعوت كرده بود و من عاشقانه به لقا خدا شتافتم و اميدوارم كه مرا حلال كني و در نبود من گريه و زاري نكني و در بالاي خانهمان پرچم سبز لااله الاالله سوار كن و افتخار كن كه توانستي چنين فرزندي را بزرگ كني و در راه خدا فدا كني. و تو اي پدر ارجمندم، مرا حلالم كن و با استقامت و صبر و پايداري از انقلاب اسلامي دفاع كن و مبادا روحيه خودت را ببازي و گريه كني چون گرية تو باعث ناراحتي من است و به دعای[12] خيل پاسداران و رزمندگان اسلام در هر كجاي جهان باش و اگر خواستي گريه كني بر حسين گريه كن و تو اي خواهر مسلمان، تو نيز زينب زمان باش و در راه خدا مبارزه كن و با مشت محكم بر دهان يزيد و يزيديان بزن و خدا كساني را كه در راهش جهاد ميكنند اجري عظيم عطا خواهد كرد.
و شما اي برادران حزب الهي بعد از شهادتم راهم را ادامه دهيد تا روحم را شاد گردانيد و برايم گريه نكنيد كه دشمن آماده اين است كه ضعفي از شما بگيرد و آن را بزرگ كند و دشمن از گريه شما خوشحال ميشود. گريه نكنيد تا دل دشمن را به درد آوريد. همانطوري كه آنان با شهيد كردن بزرگان مملكت دل شما را به درد آوردند و در راه خدا جهاد كنيد و از مال و جان خود بگذريد كه اين دنيا زودگذر است و آنچه باقي است دنياي آخرت است. برادرانم، من دوست ندارم كه در مراسم عزاداري و تشييع جنازة من افرادي بيطرف و سرمايهدار و مخالف خط امام شركت كنند و همينطور وصيت ميكنم كه بر جنازهام كساني نماز بگذارند كه پيرو خط امام و آيتالله منتظري[13] بوده و در غير اين صورت چه بهتر كه جنازهام بينماز به خاك سپرده شود.
به همسرم توصيه ميكنم كه بدون هيچ ناراحتي و گريه توكل بر خدا كني و همواره در زندگيات صبر را پيشه كني كه «ان الله مع الصابرين»[14] و ادامهدهندگان خون من و تمامي شهداي راه اسلام باشي انشاءالله. و در آخر وصيت ميكنم كه همانطوري كه با لباس مقدس سپاه عروسي نمودهام، ميخواهم كه با همين لباس اگر امكان داشت مرا دفن كنيد و اگر لياقت آن را داشتهام، مرا در مطهر بغل آن دو شهيد گرامي و بزرگوار به خاك بسپاريد.
انالله و انا الیه راجعون
بارالها من نميخواهم كه در بستر
بميرم |
|
ياريام كن تا به راهت در دل
سنگر بميرم[15] |
اميدوارم كه مرا ببخشيد كه سرِ شما را به درد آوردهام و وقت گراميتان را گرفتهام. سلام مرا به امام عزيز و مهربانم برسانيد و بگویيد كه سرانجام خداوند اين لياقت را به اين بنده گناهكار و حقيرش عطا فرموده است كه در هنگام جهاد در راه خدا خون بيارزشم ريخته گردد.
[1]- بقره/ 218.
[2]- در نسخه تايپي وصيت عبارت چنين است: «شما باكي از اينكه شكست بخوريد نداشته باشيد، براي اينكه لشگر اسلام هيچوقت شكست ندارد، شهادت شكست نيست. پيروزي هم شكست نيست. شما يا پيروز ميشويد و يا شهيد در هر دو جهت پيروزي با شماست». (صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني، ج13، ص22).
[3]- در متن تایپی وصیت «دورود».
[4]- در متن تایپی وصیت «گویی».
[5]- ر.ك. تعليقات.
[6]- واژة «تو» اضافي است.
[7]- فعل جمله جا افتاده است.
[8]- در متن تایپی وصیت «هلالیت».
[9]- در متن تایپی وصیت «طرفان».
[10]- در متن تایپی وصیت «احتیاج».
[11]- خوانا نيست.
[12]- منظور شهيد دعاگويي پاسداران است.
[13]- ر.ك. تعليقات.
[14]- بخشي از آيه 46 سورة انفال. «خدا هميشه با صابران است».
[15]- شعر ناشناخته است. از اشعاری است که افراد با ذوق در دوران جنگ میسرودند.