هدیه کوچک در راه اسلام، وصیتی از شهید حمید اکبری
حميد اكبري
بسمالله الرحمن الرحيم
با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و با درود[1] و سلام به شهداي اسلام، از صدر اسلام تا به حال كه با خون خود درخت اسلام را آبياري نمودهاند و جان خود را فداي اسلام و اين سرزمين نمودهاند و با درود[2] و سلام به رزمندگان اسلام كه از تمام چيزهاي خانه و زندگي خود را كنار گذاشتهاند و به جبهههاي حق عليه باطل آمدهاند كه انشاءالله[3] در همين حمله به پيروزي نهايي خود نايل ميشوند و به خانه و زندگي خود باز ميگردند.
سلام خدمت مادر عزيزم. سلام عرض ميكنم مادر عزيز، اميدوارم كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد كه نتوانستم آن زحمتهاي تو را جبران كنم. خدمت برادر عزيزم سلام. برادر جان اگر من شهيد شدم، مرا حلال[4] كن چون كه من نتوانستم زحمتهاي تو را جبران كنم.[5] برادر جان، مقداري پول به مبلغ 1180 تومان داخل ساكم هست،[6] مقداري پول [به][7] آقاي داورزني به مبلغ 50 تومان بدهيد. حتماً بدهيد و به سيد مقدار[8] 80 تومان بدهيد چون از من ميخواستند. برادر جان، ديگر زبانم گويا گفتن را ندارد.[9] و شما را به خداي بزرگ ميسپارم. مادر و برادر، من را حلال[10] كنيد و رزمندگان را دعا كنيد و دعا كنيد دعا كنيد. براي من اصلاً گريه نكنيد، چون كه يك هديه كوچك را در راه اسلام دادهايد، به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني.1/10/65حميد اكبري
[1]- در اصل وصيت «دورد».
[2]- همان.
[3]- در اصل وصيت «اينشا الله».
[4]- در اصل وصيت «هلال».
[5]- در اصل سند «چه تور زحمتهاي تو را جبران نتوانستم كنم».
[6]- در اصل سند «است»
[7]- در اصل سند واژة «به» نيست.
[8]- در اصل سند «مقداري».
[9]- احتمالاً منظور شهيد «قدرت گفتن را ندارد» بوده است.
[10]- در اصل سند «هلال».