توصیه شهید علی افضلی در وصیت نامه اش، به دنبال علم بدون تزکیه نباشید
علي افضلي
بسمالله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
خداوند كرات و سيارات و ستارگان را آفريد، خداوند تمام جانوران، پرندگان، خزندگان و انسان [را]، كه موجودي ناشناخته است، آفريد. حال با پيچيدگي اين مخلوقات كيست كه بگويد خالقي نيست براي آفريده شدن اينها.
ما يقين داريم بر اينكه خالق تمام اين موجودات شگفتانگيز يك واحدي است بهنام الله. خداوند براي پياده كردن دين خود و اسلام هزاران پيامبر فرستاد كه انسانها را در هر زمان هدايت كنند و هدف از خلقت را به بشر بياموزند كه اوّل آن حضرت آدم و آخر آن پيامبر اكرم(6) ميباشد و پيامبر اسلام(6) بعد از خود جانشين انتخاب كرده كه اول آن حضرت علي(7) ميباشد و ساير[1] معصومين ما ميباشند كه در طي چند سال براي هدايت جامعه كوشش بسياري كردهاند تا سر حد شهادت.
در زمان غيبت مولا صاحبالزمان(عج) هدايت جامعه به دست ولي فقيه ميباشد و ولي فقيه اين زمان حضرت امام خميني ميباشد. و من كه به جبهه پا نهاده [هدفم] چيزي نبوده است، به غير از انجام تكليفي كه مرجعم و رهبرم و هدايتكنندهام، امام امت، بر دوشم گذاشته است.
پيام من به پدر و مادر:
من چه گويم و چه بنويسم كه زبان قاصر است و ترسم قلم شعله كشد صفحه بسوزد و با اين دل خونين به پدر رنج كشيده و تنهايم و مادر غمپرورم چه بنويسم؟ تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه من فرزندي خوب براي پدر و مادر خود نبودم و ميخواهم كه مرا حلال كنند و مرا ببخشند كه من حتماً منتظر هر دو تاي شما هستم.
من چه پيامي براي ملت شهيدپرور ايران بنويسم و براي ملت شاهرود چه بگويم؟ من در مقابل خانوادههايي كه 7 شهيد، 5 شهيد، تعدادي شهيد، معلول، مجروح، مفقودالاثر تقديم جمهوري اسلامي و براي تحقق پيدا كردن اهداف عاليه اسلامي كردهاند چه بگويم و چه بنويسم؟ ملتي كه امام خود و رهبر خود را شناخته و پشت سر او دارد حركت ميكند و از تمام هستي خود ميگذرد، من كه باشم كه براي آنها پيام بدهم!
براي منافقين[2] و ستون پنجم[3] چه بگويم كه تنها صحبت آن است كه آنها گمراهند و به اشتباه رفتهاند و من از آنان ميخواهم كه بنشينند و وجدان خود را قاضي بنمايند و واقعاً ببينند كه حق چيست و باطل كدام و آن را بپذيرند.
اي انسانها، خيلي از جوانها در پشت جبهه ماندهاند و دل خود را به چون و چند دنيا، كه ديار فناست، خوش كردهاند. يكي به يك موتور، يكي به يك ماشين، يكي به زن و بچه و يكي به درس خواندن.
اگر تمام اين لذتهاي دنيايي بيهدف و بيانگيزه باشد، اگر تا مقام عاليه دنيايي هم برسند، هيچ ارزشي نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
آنها كه دنبال علم بدون جهت و بدون تزكيه رفتند، اشتباه كردند و من هم اگر دنبال درس رفتم و ميخواستم كه ادامه دهم درسم را، تا جايي كه بتوانم كشش مغزي در مورد درس داشته باشم، درس را دوست دارم و مدركي و تخصصي را دوست داشتم بگيرم، كه در آينده نه اينكه با يك زندگي سطح بالا روبرو باشم، بلكه بتوانم گرهاي از كار محرومان را بگشايم و كمي هم رضايت پدر و مادر دلسوزم را كه خيلي دوستشان داشتهام و دارم جلب بنمايم و به دست آورم.
حال كه پذيرفته شدم، در عين اينكه لايق نبودهام و خودم ميدانم كه به نفس خود ظلم كردهام، براي من بسي افتخار ميباشد و از پدر و مادرم ميخواهم كه بر مشكلات صبر بنمايند و دعا كنند كه من بتوانم شب اول قبر با شفيع شدن مولا حضرت علي(7) و رسيدن بر سر قبر من و كمك گرفتن[4] از ائمه معصومين از فشار قبر كاسته شود و در روز قيامت بتوانيم جواب خدا و پيامبران و ائمه اطهار و شهدا [را] بدهيم. انشاالله
|
علي افضلي
در داخل چادر، روز شنبه، ساعت 9 شب
تاريخ 27/2/65 در مقر كاظمين- اهواز*
[1]- در اصل وصيت «پيامبر».
[2]- ر.ك. تعليقات.
[3]- ر.ك. تعليقات.
[4]- در اصل وصيت «گرفتند».
*- همانطور كه از تصوير وصيت شهيد «علي افضلي» مشهود است، پس از شهادت ايشان كسي از روي وصيت دستنويس شهيد آن را بازنويسي و به خط خوش قلمي كرده است و در آخر وصيت نوشته شده است: «سرانجام شب دهم رمضان مطابق با 30/2/65 در منطقه غرب عمليات مهران، شربت شهادت را نوشيدند و بعد از 45 روز جنازهاش در تاريخ 17/4/65 در شاهرود دفن گرديد. روحش شاد».