استجابت دعا در خاطرات شهید مرتضی طحان چوب مسجدی
بعد از نماز دستهایش را بالا برد و گفت:«خدایا! دعاهای من رو تا جایی مستجاب کن که ظرفیت اون رو داشته باشم!».
گفتم:«داداش! این دیگه چه جور دعائیه؟».
گفت:«بیشتر نمی خوام! چون آزمایش سختیه و ممکنه سر بلند بیرون نیام!».
شهید مرتضی طحان چوبمسجدی
برگرفته از خاطره مجید (برادر شهید)
**************************************
طحانچوبمسجدي، مرتضي: يكم
فروردين 1347، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش جعفر (فوت 1370)، كارگر بود و
مادرش زهرا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. کارمند
جهادسازندگي بود. سال 1365 ازدواج کرد وصاحب دو دختر شد. از سوي بسیج در جبهه حضور
يافت و بر اثر اصابت تركش به صورت، زانو، دست و موج انفجار مجروح شد. دوازدهم
اسفند 1383، در بيمارستان زادگاهش بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. پيكر وي
را در گلزار شهداي امامزاده یحیای همان شهرستان به خاك سپردند.