در آرزوی شهادت، وصیتی از شهید محمد اصغری
محمد اصغري
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب، محمد اصغري، فرزند عباس، دارندة شناسنامه، شماره 44، متولد و صادره از حوزه 2 شاهرود و ساكن بسطام خيابان سرآسياب شهرك.
«ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بِأن لهم الجنة يقاتلون في سبيلالله...».[1]
«ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصُرنا علي القَوم الكافرين».[2]
درود خداوند بر حضرت آدم اولين پيامبر خدا، درود خداوند بر [...][3] از آدم تا حضرت نوح، درود خداوند بر پيامبران اوليالعزم مخصوصاً خاتم پيامبران حضرت محمدابن عبدالله(6)، درود و بركات خاصّ بر اولياء و معصومين خداوند از پيامبر(6) تا قائم آل محمد(6)، درود خدا [...] و سپاس فراوان به پيشگاه يگانه خالق هستي. خدايا تو را شكر ميكنم كه بار ديگر بر من بنده گنهكار، خود منّت نهادي و توان دادي تا جهت ياري دينت به جبهههاي نبرد حق عليه باطل روانه شوم. خدايا تو را سپاس ميگويم از اينكه زماني من را آفريدي كه بعد از گذشت سالها در تحت حكومت امامي عادل، در ساية انقلاب اسلامي، زندگي خود را تا حدي توفيق دادي سپري نمايم. خدايا تو خالقي و من بندهای ضعيف، خدايا تو [...] و من بندهای عاصي، خدايا تو غفوري و من بندهای گنهكار. خدايا يك عمر [...] بودي ولي با حضور تو، من نافرماني تو را كردم و تو با ستارالعيوبيت عيب مرا پوشاندي. خدايا در اين مدت چند سالي كه روزيِ مرا در دنيا قرار دادي [...] و همه چيز به من دادي ولي باز من نافرماني كردم و آنطور كه شايسته پرستش بودي، من به وظيفه خود عمل نكردم. خدايا من هيچ نبودم و بودم كردي. هيچ نداشتم همه چيز به من دادي. خدايا يك عمر تو به من مهرباني كردي و من متقابلاً عصيان كردم. خدايا پس با چه رويي به درگاهت روي آورم و حال آنكه تو از هر عيبي پاك و منزهي و من بندهاي سراپا خطاكار. خدايا در هر حال لطف و رحمت بيمنتهايت مرا به طمع انداخته و با كولهباري پر از گناه به درگاهت روي آوردهام. تا اينكه با فضل و كرمت به من نظر كرده و از گناهم درگذري، هر چيزي در حد خود ارزشي دارد. مال و زندگي خوب است، تا وقتي كه به جان آسيبي وارد نكند. حفظ جان واجب است. يك چيز است كه از جان نيز عزيزتر و ارزش آن بيشتر است و آن اسلام است.
خدايا، بارها از تو تقاضا كردم كه من را در بستر نميراني و مرگم را شهادت در راه خود قرار دهي. حال آمدهام تا عزيزترين چيز خود كه همانا جانم ميباشد و آن را نيز تو به من عطا كردي، فداي اسلامت كه از جان عزيزتر است و تمام اوليائت جان خود را فداي آن كردهاند، بنمايم و اينگونه با تو معامله كنم. خدايا من گستاخي كردم و اين جمله را ميگويم كه آنچه تو خودت راضي هستي مرا بدان موفق كن (خدايا بارها در زيارت نامهها خواندم كه يا حسين جان «يا ليتني كنت معكم»[4] يعني اي حسين جان كاش در كربلا بودم و تو را ياري ميكردم و حالا آن شعار به مرحله عمل رسيده و حالا ميگويم اي حسين جان: «اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم»[5] اي حسين جان سازش ميكنم با هر كه تو سازش كرد و ميجنگم با هر كه با تو جنگيد.
خدايا، به من داشتن خصوصيات يك سرباز واقعي كه تنها به فرمان فرماندهاش مينگرد [را] عطا كن و اگر توفيق شهيد شدن در راهت را به من عطا كردي، در موقعي كه امام زمانت ظهور ميكند من را زنده بدار، تا در ركاب آن حضرت با دشمنانت بجنگم و به اين وسيله دين خود را نسبت به اسلامت ادا نمايم. خدايا، تو در قرآن فرمودهاي كه روز قيامت هر گروهي را با امامش مبعوث ميكنيم. خدايا، من را از ارادتمندان امام زمان قرار بده و با آن حضرت محشور فرما.
پدرم سالهاي سال جان خود را و سلامت خود را به خطر انداختي، تا لقمه ناني تهيه كرده و مرا پروراندي و با آن همه سختيهاي زندگي بزرگم كردي و سر و ساماني به زندگيام دادي، ولي من هيچ كاري براي تو نكردم. اميدوارم كه مرا حلال كرده و ببخشيد.
مادرم در آن سالهاي طاقتفرساي زندگي، مرا شير دادي و بزرگم كردي و چقدر خدمت و مهربانيها دربارة من كردي، ولي من هيچ كاري براي تو نكردم. اميدوارم كه شيرت را به من حلال كرده و مرا ببخشي. برادران مهربان و خواهر عزيزم شما سالها به من مهرباني و خدمت كرديد، ولي من هيچ كاري براي شما نكردم، اميدوارم شما هم مرا ببخشيد.
همسر مهربانم تو واقعاً همسر مهرباني براي من بودي و رازدار زندگيام بودي و با همه سختيها ساختي، ولي من آنطور كه شايسته همسري براي شما ميبايد باشم، نبودم. لذا مرا حلال كن و ببخش.
فرزندانم احمد و اعظم را خوب و به طريقه اسلامي تربيت نما و در تحصيل علم آنها كوتاهي نكن. تا بتوانند در آينده خدمتگزاري شايسته براي اسلام و مسلمين باشند. مجدداً از همه شما عذرخواهي ميكنم و از شما ميخواهم كه تقواي الهي را پيشة خود سازيد و جز به اسلام به هيچ چيز ديگر ننگريد، انتظار من از شما برادرانم و از فرزندم احمد بعد از بزرگ شدن اين است كه نگذاريد اسلحه شهيد بر زمين بماند و با طي كردن راه صحيح اسلام، ريشة دشمنان اسلام را از بن بركنيد.
از شما پدر و مادر و برادران و خواهر و همسر عزيزم ميخواهم كه به وسوسههاي شيطاني كه از بعضي دهانها بيرون ميآيد، گوش نكرده و با توكل بر خدا آن دهانها را با مشت ببنديد، زيرا راهي كه ما آمدهايم حق است و راهي است كه تمام اولياء خدا مخصوصاً سرور شهيدان حسينبن علي(7) جان خود را در آن راه دادهاند و حضرت زهرا(3) آن همه مشقات را جهت پيمودن اين راه متحمل شد و حضرت زينب(3) سر شكافته پدر را در محراب عبادت و جگر قطعه قطعه شده برادر را در ميان تشت و سر بريدة برادر را بر نيزه دشمنان تحمل كرد و اينها همه بهخاطر اسلام عزيز است و راه ما راهي است كه اين بزرگان رفتهاند.
از همة اقوام و بستگان از اينكه نتوانستم حقي كه بر گردن من داشتهاند، ادا نمايم، معذرت ميخواهم. از همة شماها تقاضا دارم كه در شهادت من گريه و زاري نكنيد و اگر هست بر سرور شهيدان حسينبن علي(7) بگرييد، تا انشاالله براي شما اجر هميشگي داشته باشد و از همة شما ميخواهم كه گوش به فرمان امام خميني باشيد و دستورات آن بزرگوار را مو به مو عمل نماييد و بدانيد كه نايب آن بزرگوار آيت حق منتظري[6] ميباشد.
در نمازهاي جمعه و جماعات همگي شركت نماييد. نگذاريد اسلحة شهدا بر زمين بماند، سستي به خود راه ندهيد تا انشاءالله هميشه پيروز و سرافراز باشيد. برادران حزبالله به هوش باشيد و حضور خود را در صحنه هميشه حفظ كنيد و نگذاريد كارها به دست افراد بيتفاوت و احياناً ضد انقلاب بيفتد. به هوش باشيد كه با كوچكترين غفلت مسئول خواهيد بود. از برادران فرهنگي و همكارانم ميخواهم كه تا ميتوانند بر رشد معلومات ديني خود افزوده و شاگردان خود را از لحاظ مسائل ديني اشباع نمايند، تا مبادا خداي ناكرده طعمه غارتگران فرهنگي شوند. همكاران عزيز مسئوليتي بزرگ و امانتي بزرگ بر گردن شماست و آن تربيت نسل آيندة اسلام است پس تا ميتوانيد در اداي اين امانت بزرگ كوشا باشيد. از دانشآموزان عزيز تقاضا دارم كه به حرفهاي معلمين عزيز خود خوب گوش كرده و آن را به جان و دل بپذيرند و تا ميتوانند به تكاليف خود عمل كرده و خود را از لحاظ مسائل ديني و عملي و تخصصي تا حد ممكن اشباع نمايند، تا امانتدار شايستهاي براي فرداي اسلام ومسلمين باشند. از كليه برادران و خواهران بيسواد تقاضا دارم كه براي فراگيري علم و دانش و به پا كردن رشد فرهنگي خود به كلاسهاي نهضت سوادآموزي مراجعه كرده كه اين دشمن هميشگي خود را هر چه سريعتر ازبين ببرند. [...][7] از آموزشياران نهضت تقاضا دارم كه در كلاسها هميشه به اين مسئله جهت آموزش توجه زياد داشته باشند و از كليه برادران و خواهران دستاندركاران [و] كادر نهضت تقاضا دارم كه نگذارند نهضت حالت نهادي خود را از دست بدهد و از ذكر كردن مكرر آمار و ارقام خودداري نماييد، و بيشتر به كيفيت كار توجه نماييد تا كميّت آن به افراد ضد انقلاب، كه در حقيقت ضد اسلامند، چون انقلاب ما يك انقلاب اسلامي است، توصيه ميكنم كه كمي عقل خود را به كار بيندازند و برگردند به اين كه در اصل چه بودهاند و الان چي هستند، و عاقبت چه خواهند شد. فكر كنند به اينكه آيا آنها نيز خواهند مُرد يا اينكه هميشه زندهاند؟ اگر اطمينان دارند كه هميشه زندهاند و ميتوانند خود را زنده نگه دارند و كسي نيست كه به وضع آنها رسيدگي كند، پس هر چه ميخواهند انجام دهند و اگر اطمينان ندارند که تا كي زندهاند، قدري بيشتر فكر كنند. زيرا دنيا به هيچ كس وفا نكرده و نخواهد كرد.
از برادران حزب جمهوري اسلامي كه اينجانب نيز لياقت وارد شدن به اين ارگان مقدس را پيدا كردم و توانستم در سايه اين تشكيلات تا حد امكان به رشد معنوي و سياسي خود بيفزايم، تقاضا دارم كه كاملاً مطيع امر ولايت فقيه بوده و نظم را در هر مورد رعايت نمايند و نگذارند به اين ارگان مقدس كه بهعنوان مشعلي از هدايت در جامعه فروزان است و خون بهشتيها[8] به پايش ريخته شده، توسط ضدانقلاب خدشهدار شود- خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
[وصيتنامهاي ديگر]
بسم الله الرحمن الرحيم
«و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين»[9] «هراس به خود راه ندهيد و اندوهناك نباشيد و شما بلند مرتبه هستيد اگر مؤمن باشيد».
با درود به همة پيامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم حضرت محمدبن عبدالله(6) و با درود فراوان به تمامي اولياء خدا و با درود فراوان به منجي عالم بشريت حضرت حجة ابن الحسن و با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب شكوهمند اسلامي حضرت امام خميني و با درود فراوان به ارواح پاك تمامي شهدا و با درود فراوان به تمامي خانوادههاي شهدا و مجروحين و معلولين و با درود فراوان به تمامي رزمندگان اسلام و ملت شهيدپرور ايران.
و اما سخني با خانواده و پدر و مادرم و فاميلهاي مهربانم، اگر خداوند توفيق شهيد شدن را به من داد همچون حضرت زينب(3) كه در مصيبت جدش حضرت محمد(6) و پدرش حضرت علي(7) و مادرش حضرت فاطمه(3) و دو برادرش حضرت امام حسن(7) و امام حسين(7) صبر انقلابي نموده و شما هم صبر را پيشه خود نموده و از خداوند بزرگ عظمت اسلام و مسلمين را بخواهيد.
پدر و مادرم توجه داشته باشيد كه ما در حديث از معصوم، داريم كه اگر پدري يك فرزند خود را در زمان حياتش در راه خدا بدهد از 70 فرزند براي او بهتر است كه بعد از مرگش در ركاب پيامبر اسلام جنگ كرده و شهيد شوند و البته اين افتخار براي شما تا زماني است كه شكر خدا را بهجا آوريد و مغرور نشويد.
و اما سخني با همسرم، همسرم از تو ميخواهم كه در تربيت فرزندانم كوشا بوده و سعي نماييد يك انسان تحويل جامعة اسلامي نماييد، تا بتوانند حق و باطل را شناخته و در مقابل باطل ايستادگي نمايند و آنها هم همچون ما اين سخن را به گوش جهانيان برسانند. آري آن سخن اينچنين است كه امام حسين(7) فرمود «اگر اسلام با ريختن خون من رشد ميكند، پس اي شمشيرها مرا دريابيد»[10] و ما اينك به استكبار جهاني ميگویيم كه اگر تداوم انقلاب به خون ما نيازمند است پس اي گلولهها ما را دريابيد كه مرگ با عزت بهتر از زندگي ذلتبار است.
و اما پيام اين حقير به ملت مسلمان و شهيدپرور بسطام و كليه ملت ايران اين هست كه جبههها را پر كرده و نگذارند كساني كه در اينجا هستند، خسته بشوند و ثانياً حضور در صحنه خود را حفظ نموده و در نماز جمعه و جماعات و دعاهايي كه برگزار ميشود، حتماً شركت نمايند و لحظهاي از فرامين امام غفلت ننمايند. تا مبادا گرفتار گوساله سامريهاي[11] زمان گردند و از همين الان ميگویيم كه رهبر و مرجع ما يكي است و آن امام امت خميني كبير ميباشد و اين را بهخاطر داشته باشيد.
و شما قدردان اين نعمت گرانبها باشيد و اما پيامي به كليه برادران و خواهران بيسواد كه هر چه سريعتر تا فرصت از دست نرفته در كلاسهاي نهضت سوادآموزي شركت نموده، تا به مسائل اسلامي آشنا شده، تا مبادا بر اثر ضعف فرهنگ اسلامي در معرض طعمه گرگهاي زمان واقع گرديد و در پايان از همة ملت شريف ميخواهم كه اتحاد و يكپارچگي خود را حفظ نموده و به اين وسيله ضربه نهايي را بر دشمنان اسلام وارد آوريد. از پدر و مادر مهربان و خانواده محترمم و كلية عزيزاني كه حق به گردن اينجانب دارند و من نتوانستم آن حق را ادا نمايم، مخصوصاً خانواده و پدر و مادرم تقاضا دارم كه مرا ببخشند و توجه شما را به اين آيه از قرآن كريم جلب مينمايم كه هيچ عمل و كاري و حادثهاي واقع نميشود مگر اينكه خدا بخواهد و كسي كه به خدا ايمان بياورد خداوند قلبش را هدايت ميكند و همانا خداوند به همة امور عالم دانا است بنابراين تنها به ياد خدا باشيد و هميشه «ذكر خدا را به زبان آوريد كه با ياد خدا[12] دلها اطمينان مييابد». مبادا در مصيبت من گريه و ناله نماييد كه دشمن سوء استفاده نمايد. «اللهُمَ وفقنا لما تُحب و ترضي».
و اي خدا
ني از تو حيات جاودان ميخواهم |
|
ني ملك تنعم جهان ميخواهم[13] |
ني سيم و زر و راحت جان ميخواهم |
|
آن چيز رضاي توست آن ميخواهم |
|
*** |
|
آن كس كه تو را شناخت جان را چه
كند |
|
فرزند و عيال و خانمان را چه كند |
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي |
|
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند |
|
*** |
|
گر مرد رهي ميان خون بايد رفت |
|
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت |
تو پا به ره بنه دگر هيچ مپرس |
|
خود راه بگويدت كه چون بايد رفت |
«والسلام علي من اتبع الهُدي»[14]*
[1]- توبه/ 111.
[2]- بقره/ 250.
[3]- کلیه مواردی که داخل [...] آمده است بهعلت افتادگی آخر سطور وصیتنامه از سمت چپ است.
[4]- قسمتی از زیارت امام حسین(7) است، ترجمه: «ای کاش من با شما بودم».
[5]- فرازی از زیارت عاشورا است.
[6]- ر.ك. تعليقات.
[7]- خوانا نيست.
[8]- ر.ك. تعليقات.
[9]- آل عمران/ 139.
[10]- ترجمه این عبارت است که منسوب است به امام حسین(7) در حالی که از آن امام حسین(7) نیست. «و ان کان دین محمد لم یستقم الا به قتلی فیا سیوف خذینی». این عبارت بیت دوم از شعر یک شاعر ولایی شيعي است که در اکثر منابع و بهخصوص مقاتل، شعر ایشان را بهعنوان سخنان امام حسین(7) نقل کردهاند.
[11]- ر.ك. تعليقات.
[12]- عبارت شهید به این آیه اشاره دارد «اّلا بذکر الله تطمئن القلوب».
[13]- رباعیها از فریدالدین عطار نیشابوری است. مصرع سوم رباعي سوم در ديوان عطار چنين است: «تو پاي به راه ورنه و هيچ مپرس».
[14]- در اصل وصیت «والسّلام مَن اتبع هُدی».
*- در ادامه این عبارت وصیتنامه دستکاری شده و عبارت «همه پشتیبان ولایت فقیه باشید» با خطی کاملاً متفاوت وارد وصیت اصلی شده است.