خون و پیام؛ دو چهره انقلاب است
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید عباسعلی اشرف یازدهم اردیبهشت ۱۳۳۹ در شهرستان سرخه چشم به جهان گشود. پدرش حسن و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
بسمالله الرحمن الرحيم
«من المومنين رِجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا».[1]
«اللهم اجعل وفاتي قتلا في سبيلك تحت راية نبيك مع اوليائك و اَسئلك ان يقتل بي اَعدائك و اعداء رسولك». امام جعفر صادق(7)[2]
«كسي كه به خدا متمسك است. از هيچ چيز نميترسد، براي اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند، آخرش شهادت است و اين ترسي ندارد». (امام خميني)
اينجانب، عباسعلي اشرف، فرزند مرحوم حسن، بهخاطر وظيفه و تكليف اسلامي و شرعي در كمال صحت و سلامت اين چند كلمه را بهعنوان وصيت مينويسم. اولاً: «اني اشهد[3] ان لااله الا الله وحده لاشريك له و ان محمد عبده و رسوله، جاء بالحق من عنده و ان الجنة حق و النار حق و الساعة آتية لاريب فيها و ان الله يبعث من في القبور».[4]
و اما بعد: من با كمال آگاهي و علم و شناخت و يقين كامل به اين راه، قدم در اين دانشگاه عظيم يعني جبهههاي نور عليه ظلمت گذاشتم، چرا كه بقول استاد شهيد مرتضي مطهري(ره)[5] شهادت انتخابي است آگاهانه و شهيد، گزينشگري است متعهد و مسئول كه گذرگاه شهادت را بر مبناي ويژگيهاي زمان خويش براي رسيدن به هدف الهي خويش برميگزيند، زيرا كه شهيد همواره عملش در حركت تكاملي تاريخ براي رسيدن به الله و حكومت صالحان و مستضعفان شكل ميگيرد. از ابتداي خلقت انسان و از آن زمان كه شيطان سوگند دشمني با بناي آدم را ياد كرد، حركت تاريخ شاهد كشمكش و درگيري و جدال و ستيز دو نيروي متضاد و متخاصم حق و باطل، نور و ظلمت، ايمان و كفر بوده و تا ابد خواهد بود و جهان از نخستين روزهاي چرخش و حركت خويش محلي بوده است براي مبارزه اين دو نيرو و مكاني بوده است براي نمود قدرت ستم و بيداد.
هميشه سركشان و طغيانگران و طاغوتيان زمان سعي كردهاند حقيقت و درستي و عدالت را بتاريكي برده و در پشت ميلههاي زندان و در سياهچالهاي مخوف به اسارت كشند، تا بتوانند در ظلمت فكري و فرهنگي و معنوي، بهتر در گردنههاي روزگار به كاروان انسانيت و شرف و آزادگي حمله برده و دسترنج آنرا به يغما و تاراج برند و در اين ميان قامتهاي ستبر و استوار پيروان راه هابيل[6] از ديرهنگام چون سدي پيوسته و هم رشته بر سر راه خيل پيروان راه قابيل ايستادگي كردند و هرگز از پاي نايستادند. آن شعلهوران بزرگ حماسه شهادت، در همه جا حماسه پايداري و پايمردي را ستودند و خون خويش را براي گلگون ساختن چهره آزادي نثار كردند و به فيض عظماي شهادت رسيدند و خداگونه شدند و اين، آن جهان مداوم روز است كه از ابتداي خلقت تا به امروز به ما به ميراث رسيده است. يزيديان زمانه، همگي دست بهدست هم داده و در سنگري واحد با تمامي امكانات و با قدرت هرچه تمامتر در جهت نابودي و ريشهكن نمودن اسلام براي هميشه دست اتحاد بهم داده و در مقابل حق و عدالت و نور ايستادهاند.
اينك اشعههاي نوراني و خيره كننده اسلام، پس از گذشت 1400 سال و اندي خاموشي موقت، از سرزمين اسلامي ايران طلوع كرده است و خفاشان زمان چون چشم ديدن تابش درخشان اين خورشيد را ندارند. سعي دارند پرتو جلوه نور الهي را به ظلمت و تاريكي تبديل نمايند. ولي زهي خيال باطل كه خداوند اراده نموده است اين نور را همچنان پابرجا نگه دارد هرچند كافران را ناخوش آيد. قرآن كريم ميفرمايد: «يريدون ليطفؤا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوكره الكافرون».[7] «كافران ميخواهند نور خدا را كه چراغ درخشنده علم و دين و مكتب الهي است به نفس و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند و خدا نگذارد تا آنكه نور خدا را بحد كمال رساند هرچند كافران ناراضي باشند».
برادران و خواهران حزبالله: اينك ما و شما در موقعيتي قرار گرفتهايم كه اين امانت الهي (اسلام و قرآن) بيش از هر زمان بياري و كمك و نصرت ما نياز دارد و بر ما تكليف و وظيفه است كه بياري قرآن بپاخيزيم، هرچند در اين راه مقدس و والا كشته شويم و يا بكشيم. ما و شما كه دعوي پيروي امام حسين(7) را داريم بايد كه مأموريت او را دنبال نماييم و مأموريت او مأموريت پيامبر اكرم(6) است و طبق قرآن كريم مأموريت رسول خدا(6) استقامت است «فاستقم كما امرت و من تاب معك»[8] و امام امت در اين باره ميفرمايد: هركس به پيغمبر گرويده است مأموريت استقامت دارد و بدانيد كه بهخاطر اين استقامت و پايداريتان پاداشي اخروي و جاويدان در انتظارتان خواهد بود. «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لاهم يحزنون».[9] «اولئك اصحاب الجنة خالدين فيها جزاء بما كانوا يعملون»[10] بهگفته قرآن مجيد: «قاتلوهم هم حتي لاتكون فتنة»[11] و بهگفته امام عزيزمان: «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»[12] و هر عاملي كه بتواند ما را از اين مسئله اصلي جدا نمايد عزت و شرف و آزادگي را از ما خواهد گرفت و بهجاي آن براي ما ذلت و خواري به ارمغان خواهد آورد. «فان الجهاد باب من ابواب الجنة... فمن تركه رغبه عنه، البسه الله ثوب الذل».[13]
درود خدا و انبياء عظام بر تمامي شهدا، اسرا مفقودين و مجروحين و معلولين جبهههاي نبرد كه بدور از همه وابستگيها و تعلقات دنيايي و بدور از همه هياهوهاي فريبنده و شيطاني از تمام امكانات مالي و رفاهي از شهرت و اعتبار و از با ارزشترين سرمايه خود در راه اسلام دست برداشته و عاشقانه، خالصانه، عارفانه و صادقانه از شهر و ديار خود هجرت نمودند و براي دفع متجاوز از كشور اسلام و حريم قرآن به جبههها رفتند و درود و سلام و تحيت بر تمامي شيرمردان و شيرزنان، يعني اولياء معظم شهدا، اسرا، مفقودين و مجروحين و معلوليني كه براي برپايي قسط و عدل و نابودي ظلم و ستم هر روز پارههاي جگرشان و گلهاي نوشكفته خود را در مصاف با قابيليان[14] ميفرستند و در هجران و فراق آن صبر پيشه كرده و مقاومت ميكنند.
مادر گراميم، طبق گفته خداوند در قرآن كريم، براي هركس اجل معيني مقرر و مشخص شده است، كه اگر آن زمان فرا رسد، نه يك لحظه به عقب و نه يك لحظه به جلو خواهد افتاد و هركس بنوعي از اين جهان خاكي و از اين محل گذر و استراحتگاه موقت هجرت مينمايد و بهقول سرور شهيدان بهترين مرگ شهادت در راه خداست. همان مرگي كه شما نيز چندين بار در حضور من آن را از خداوند درخواست كرديد و گفتيد: «اي كاش من هم ميتوانستم همانند رزمندگان به جبهه بروم و شهيد بشوم». اكنون بسيار خداوند منان را شكر و سپاس ميگويم، كه توفيق حضور در اين دانشگاه را بمن عنايت فرمود. اگر لياقت آنرا داشتم كه از اين دانشگاه با مدرك قبولي شهادت فارغالتحصيل گردم، فقط برايم دعا كن كه مورد قبول حقتعالي واقع گردد و براي رضاي او انجام شده باشد و خالص براي او شهيد شده باشم (انشاءالله).
مادرجان، شما نيز همچون امالبنين[15] بهخاطر از دست دادن عباست[16]، صبر پيشه كن كه فرزندت، عزيزتر از فرزند فاطمه زهرا(3) و ديگر شهداي به خون خفته كربلاهاي ايران نبوده و نيست. دستتت را بهسوي آسمان دراز كن و هزاران بار خداوند متعال را به بزرگي ياد كن، كه چنين سعادتي را نصيب شما فرمود و رضا باشيد به رضاي او. اينك خداوند اراده كرده است، امانتي را كه بشما سپرده بود، از شما بگيرد و شما خوشحال باشيد از اينكه در امانت الهي نهايت دقت را بعمل آوردهايد. مادرجان، اميدوارم كه اين فرزند كوچك خود را ببخشيد، زيرا نتوانستم پاسخگوي زحمات شما باشم و موفق نشدم ديني كه برگردنم داشتيد و آن همه رنج و مشقت كه براي تربيت كردن و بزرگ كردنم تحمل نموديد، جوابگو باشم و ادا نمايم.
مادرجان، حالا در اين دقايق آخر عمرم، از شما ميخواهم كاري نكنيد كه باعث خوشحالي دشمنان و ناراحتي روح من گردد، تا ميتوانيد صبور بوده و هميشه به ياد خدا باشيد زيرا «الا بذكرالله تطمئن القلوب».[17]
اي خواهران مهربان و گرامي هر انقلابي دو چهره دارد: خون و پيام. ما در صحنه جهاد خون را برگزيديم و شما بايد پيام را برگزينيد و همچون زينب(3) كه پيام شهداي كربلاي امام حسين(7) را به گوش جهانيان رساند، پيام شهداي ايران را بگوش مردم برسانيد و خداي نكرده در اين امر مهم، هيچ كوتاهي ننماييد.
خواهران عزيزم، در سوگ اين برادر خطاكارتان احساس دلتنگي و ناراحتي نكنيد و سعي نماييد در انجام آن رسالت سنگين و [پر] خطير مادري و همسري، نهايت دقت و كوشش را بهخرج دهيد و همچون حضرت فاطمه(3) فرزندانتان را در راه خدا و براي خدا، طوري تربيت نماييد، تا باعث آبروي اسلام و قرآن گردند و از براي شما در فرداي قيامت، جزء باقيات صالحات باشند. آنها را بهخوبي تعليم و تربيت نماييد و حقوق فرزندانتان را بهخوبي ادا نماييد، تا آنها نيز متقابلاً حقوق شما را ادا نمايند. ضمن اطاعت از دستورات شوهرانتان، حتيالامكان در امور اجتماعي، مذهبي و سياسي نقش خود را ايفا نموده و ديگر مادران و خواهران را نيز به اين امر تشويق و ترغيب و راهنمايي فرماييد.
برادر عزيز و بزرگوارم: اميدوارم اين برادر خطاكارت را ببخشي و در سوگ من دلتنگي و ناراحتي ننماييد. انشاءالله كه برادرت بهخاطر خدا و در راه خدا و برپايي حكومت خدا و اجراي دستورات خدا شهيد شده است، برايم دعا كن كه خداوند لياقت همنشيني با امام حسين(7) و شهداي دشت كربلا را بمن عنايت بفرمايد و با وجود همه گناهان و خطاهايي كه مرتكب شدهام، مرا پذيرا باشد. سلاح خونين و پرچم افتادهام را بشما واگذار ميكنم. آرزومندم خداوند بزرگ، توفيق ادامه دادن راه شهدا [را] بشما عنايت و مرحمت بفرمايد. (انشاءالله)
برادرجان، امروز روز امتحان است، امتحان لياقتها، مردانگيها، صداقتها و شرافتها و فرداي قيامت نتيجه اين امتحان و آزمايش خداوندي را بهدستمان خواهند سپرد و خوشا به حال آن كسي كه كارنامهاش و پرونده اعمالش را، بهدست راستش بدهند و اين ميسر نخواهد شد، مگر در زير سايه شمشيرها و در زير رگبار مسلسلها و در زير باران توپها و خمپارهها، همچنان در سنگرت(بسيج) مقاوم و استوار باش و سعي كن، با نيروي جاذبهات جوانان و سرمايههاي با ارزش اين مملكت اسلامي را جذب بسيج نموده و كمكشان كن، تا راه و هدف را بهتر بشناسند و با شناخت و آگاهي كامل، هرچه بيشتر و بهتر در خدمت اسلام و اين مردم قهرمان و شهيدپرور قرار گيرند.
ملت قهرمان و شجاع، همگي برادران براي شما پيام ميفرستند، ولي من براي شما پيامي ندارم، چرا كه آنچه را كه من ميخواهم در شعار به شما بگويم، شما عملاً بما نشان دادهايد و به همين خاطر شما از من جلوتر هستيد و كسي كه عقب مانده است، به كسي كه جلو افتاده است، نميگويد برگرد پيش من، بلكه بايد بگويد صبر كن تا من هم بتو برسم. تنها پيام من بشما اين است كه متعهد ميشوم و قول شرف و مردانگي ميدهم كه تا آخرين توانم و قدرتم از خون شهداي گرانقدر و عزيز شما، پاسداري نمايم و سعي ميكنم آنچه را كه آنها بهخاطر آن شهيد شدند، حراست و حفاظت نمايم و از ادامه دهندگان راهشان باشم. خداوند انشاءالله به همگي شما و ما توفيق انجام وظيفه و خدمتگزاري به اسلام عنايت بفرمايد.
برادران عزيز و گرامي پاسدار و بسيج، اي همرزمان و اي همسنگران، شما خود بهتر از من ميدانيد كه اين ملت ستمديده و مخصوصاً خانوادههاي معظم شهدا و اسرا و مفقودين و مجروحين و معلولين بعد از خداوند متعال تمام اميدشان در حفظ اين نظام الهي و دفع ظالم از كشورمان به من و شماست و اطلاع داريد و آگاهيد چه انتظاري از ما دارند و اين را نيز ميدانيد كه هر زمان يكي از برادران بسيج و يا سپاه را در كوچه و خيابان ميبينند، ياد فرزندان و يا برادران و يا پدران و يا همسران شهيدشان ميافتند و با خود ميگويند، اگر فرزندم شهيد شده است، اشكالي ندارد، هستند جوانان غيور و دلاوري كه سنگرهاي آنها را پر كنند و اسلحه بر زمين افتادهشان را بردارند و به دفاع از دستاوردهاي انقلاب بپردازند. پس اي عزيزان، با جديت هرچه تمامتر سعي نماييد راه شهيدان را بپيماييد و گام درجاي پاي شهدا بگذاريد و خداي نكرده كاري نكنيد كه دل اين نورچشمان امام و امت شكسته گردد. چراكه آنها شما را همچون فرزندانشان ميدانند.
با ديدن شما قلب و چشمشان روشن ميگردد. پس اي برادران همچون گذشته و بهتر از آن حق پدري و مادري را درست ادا نماييد. باشد كه انشاءالله همگي من و شما توانسته باشيم شكر نعمات خداوندي را بهجا آورده باشيم و ديني كه برعهده ماست ادا نموده باشيم.
مادرجان، صورت طلبكاري و بدهكاريهاي من و همچنين صورت كلي اموال و داراييم [را] در كاغذ ديگري نوشتهام كه به آن عمل نماييد. كتابهايي كه دارم آنچه نياز داريد برداشته و بقيه را با مشورت بزرگان و صاحبنظران به هر محلي كه صلاح ديديد، بهعنوان يادبود وقف نماييد، تا مورد استفاده برادران و خواهران مسلمان قرار گيرد. مقداري از نماز و روزه من بر اثر سهلانگاري دوران جواني قضا شده است، مقداري از پولم را به يك نفر بدهيد، تا آنرا به نيت من انجام دهد. (يكماه روزه و دو ماه نماز و در ضمن كفاره يكماه روزه را نيز بدهيد).
برادرجان، اگر جنازهام بهدست شما رسيد، هركجا براي شما امكان داشت دفن نماييد، البته بهتر است در زادگاهم در كنار ديگر شهداي سرخه[18] باشد و اگر بدست شما نرسيد، اصلاً نگران نباشيد و راضي باشيد به رضاي خداوند.
«والسلام»
ديدارمان روز قيامت
«الهم اني اسئك التوبه قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب».[19]
در پايان، از همگي برادران و خواهران مسلمان اگر حقي در گردنم دارند، حلاليت ميطلبم اميدوارم مرا ببخشيد و از مادران و پدران و همسران و خواهران و برادران و فرزندان خردسال شهدا و اسرا مفقودين و مجروحين و معلولين التماس دعا دارم و عاجزانه از همگي آنان درخواست ميكنم كه برايم دعا كنيد و از خدا برايم طلب مغفرت و آمرزش بطلبند. دعا كنند تا اعمالم مورد قبول درگاه حق تعالي واقع گردد. خداحافظ همگي شما باد.
بهتاريخ دوشنبه 22/11/63
بنده خطاكار خدا، عباسعلي اشرف
به پيش تا جهاني شدن انقلاب عظيم اسلامي و شكستن سدهاي طاغوتي
پيروز باد پرچم خونين اسلام
به اميد زيارت كربلاي بدون صدام
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه دار
[1]- احزاب/ 23.
[2]- اصول كافي/ دعاي ماه رمضان/ مفاتيح الجنان.
[3]- در اصل وصيت «يشهد».
[4]- اصول كافي- باب اركان الاسلام.
[5]- ر.ك. تعليقات.
[6]- ر.ك. تعليقات.
[7]- شهيد در وصيت خود قيد كرده آيه 23 سوره توبه در حالي كه اين آيه از سورة صف آيه 8 ميباشد.
[8]- هود/ 112.
[9]- احقاف/ 13.
[10]- احقاف/ 14.
[11]- بقره/ 193.
[12]- تعبير«جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» از امام خميني است. (صحيفه امام ج19 ص116).
[13]- قسمتي از خطبه شماره 27 از علي(7) است كه پيرامون جهاد ايراد فرمودهاند. اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصه اوليائه و هو لباس التقوي و درع الله الحصينه و جنته الوثيقة. فمن تركه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلاء. ترجمه: «اما بعد جهاد، دري است از درهاي بهشت كه خدا به روي گزيدة دوستان خود گشوده است، و جامه تقوي است كه بر تن آنان پوشيده است. زره استوار الهي است كه آسيب نبيند، و سپر محكم اوست كه تير در آن ننشيند. هركه جهاد را واگذارد و ناخوشايند داند، خدا جامه خواري بر تن او پوشاند. و فوج بلا برسرش كشاند (نهجالبلاغه ترجمه سيدجعفر شهيدي).
[14]- ر.ك. تعليقات.
[15]- ر.ك. تعليقات.
[16]- ر.ك. تعليقات.
[17]- رعد/28.
[18]- سرخه از توابع شهرستان، سمنان زادگاه و مزار شهيد است.
[19]- المناقب، ج2 ص 379.
منبع: کتاب وصیت نامه کامل شهدای استان سمنان/ نشر شاهد/ بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان