سفارش های شهید علیاکبر اسد به مردم و خانوادهاش
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیاکبر اسد» بیست و ششم بهمن ۱۳۳۹ در شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش رضا و مادرش معصومه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. کشاورزی میکرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۶۵ در مهران توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. برادرش مجید نیز شهید شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
«انالله و انا الیه راجعون» [۱]«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» [۲]«بهدرستی که خداوند دوستدار [۳]کسانی هست که در راهش جهاد میکنند».
همه ما میدانیم، امروز استکبار و کفر جهانی نوکر و جیرهخوار خود، یعنی صدام را تجهیز کرده است که به این انقلاب اسلامی و سرزمین و کشور اسلامی ایران حملهور شود، تا بتواند انقلاب را شکست بدهد. ولی فکر این را نمیکرد، در این سرزمین، شیران و دلاورمردانی هستند که، چون کوهی استوار، همچون مشتی فولادین، به یاری الله و به رهبری نایب امام زمانشان زعیم عالیقدر امام خمینی در برابرش، چنان قد علم [۴]کنند و چنان شجاعت و رشادت، ایثار، از جان گذشتگی [می]نمایند که نظر دنیا را به خود معطوف [می]نمایند. بار خدایا، این چه مکتبی است؟! این چه ایمانی است این چه اسلامی است که چنین سربازان جان برکفی میآفریند؟ شکرت خدا، شکرت الله، شکرت ایزدا، که این حقیر هم توانست [۵]با یاری تو در صف چنین مبارزانی، دلاورمردانی و اسوههای شجاعتی رسوخ [۶]کند اگرچه نمیتوانیم همچو آنان باشیم، ولی شکرت را نمیتوانیم بجا آوریم، که توانستیم در میانشان راه یابیم. خداوند [ا]به این حقیر هم توانی عطا بفرما، تا چنان آنها با شهامت، با شجاعت، با رشادت شکستناپذیر با دشمنت بستیزیم و آنان را در مقابل کتابت قرآن، بزانو درآوریم، و حرم مطهر اباعبدالله الحسین را از لوث وجود بعثیهای کافر و بعد از آن قدس عزیز را، از چنگال دشمن دیرینه اسلام، اسرائیل غاصب، بیرون آوریم و نماز جمعه را به امامت رهبر خویش در آن مکان مقدس بپا داریم. انشاءالله. آری، اینها را برای این ذکر کردهام که نگویند کورکورانه به جبهه رفت. بلکه با چشمی باز راه را شناخت و رفت.
من چه باید وصیت کنم، تا حق تمام مردم را ادا کرده باشم، الا وصیت بر حفظ اسلام،ای مردم دست از اسلام و آئین محمدی برندارید، دست از ائمه اطهار برندارید. قلب امام زمان را از خود شاد نگه دارید، نایبش را تنها نگذارید، همچنان مردم کوفه نباشید که خدای نکرده، حسین زمان [۷]تنها بماند. از انقلاب اسلامی حمایت کنید، پشتیبان دولت اسلامی باشید.
جبههها را گرم نگه دارید، نکند خدای [۸]نکرده خون شهیدان عزیزمان پایمال شود. اسلحه بزمین افتاده شهیدان را برگیرید. بر دشمن زبون بتازید، که خداوند پیروزی را در قرآن به ما بشارت داده است. فقط کمی صبر «ان الله مع الصابرین» [۹]در سختیها و شهید دادنها مقاوم باشید، نباشد که خدای [۱۰]ناکرده با زیاد شدن شهدا، از صحنه بدر روید. اینان زندهاند. «شهیدان زندهاند الله اکبر»؛ و شماای کسانی که بندهای دلتان را با بندهای دنیا محکم کردهاید، که هیچ دردی از این رنجهای انسانهای محروم را درک نمیکنید و با مربوط دانستن [۱۱]حفظ این جبههها [را]به دیگران، خود را از آن ساقط کردهاید و گوش خود را گرفتهاید، تا ندای پی در پی امام و گریههای دردآلود شهید داده و کودکان یتیم را نشنوید و چشمهایتان را بستهاید، تا مصیبتهای مردم را به چشم نبینید، تا خود در کنار همسرانتان آرام بیاسایید، دیگر باز ایستید، که به قول علی (۷) هیچ چیز این بندهای دنیا را از جان شما پاره نمیکند، الا در زیر دندانهای مصیبتها، شماهاای انسانها کمی سستی تن و روح را بشکنید و هجوم روحی داشته باشید که خداوند همگی را در راه عشق آزمایش میکند.
خداوندا تو خود شاهدی که حق هیچ کس را نتوانستم ادا نمایم، پدر و مادرم خواهرانم و برادرانم خویشان و آشنایانم وای کاش میتوانستم حق ولی فقیه و رهبرم را اداء کنم.
شماای پدر و مادر عزیزم که زحمات زیادی برای من کشیدهاید، از شما حلالیت میطلبم. امیدوارم که مرا عفو نمایید. از شما میخواهم که در شهادتم، چون کوهی راسخ ایستادگی نمایید تا کسی نگوید با دادن دو شهید از میدان به در رفتید. سر را بلند کنید و به این افتخار فخر ورزید. مخصوصاً شما مادر، من به شما پرخاش [۱۲]نمودم. امیدوارم که مرا به بزرگی خودت عفو نمایید. در شهادتم صبور باش. در شهادتم گریه خواستی بکنی بکن، ولی نه بر من، بر مصیبت حسین (۷) و یاران باوفایش گریه کن و، اما شماای پدر، که برایم زحمات فراوان کشیدید، از شما هم معذرت میخواهم که نتوانستم حق شما را ادا کنم و، اما شماای خواهرانم، در شهادتم همچو زینب صبور باشید. مبادا عملی انجام دهید [که][۱۳]روح مرا آزار و اجر خویش را ضایع کنید. صبر داشته باشید که خداوند با صابران است. [۱۴]در پایان از تمام کسانی که با من سر [و][۱۵]کار داشتهاند از دوستان در امر کشاورزی یا عزیزان ترهبار فروش، حلالیت میطلبم. اگر به کسی بدهکارم به وصیّم که همانا پدرم میباشد، طلبش را وصول نماید و از هر کس که طلبکارم به او بخشیدم، از شما وصی عزیزم میخواهم مقدار نوزده هزار تومان به ایرج علیکاهی، طی چکی بدهکارم که در درون کیف هست. سی هزار تومان بانک کشاورزی که سررسیدش برج شش میباشد و مقدار بیست هزار تومان هم، سهم خمس بدهکارم، بدهید و سی هزار تومان هم به خودتان بدهکارم، از مالی که از خداوند به ما عطا [۱۶]کرده، از آن بردارید و پنج هزار تومان هم رد مظالم [۱۷]بدهید.
«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
محل دفن مزار شهدا شاهرود در کنار برادر شهیدم
الحقیر، علی اکبر اسد
۲۸/۲/۶۵
***********
[۱]- بقره/ ۵۶.
[۲]- صف/ ۴.
[۳]- در اصل وصیت «دوستار».
[۴]- در اصل وصیت «الم».
[۵]- در اصل وصیت «نتوانست».
[۶]- رسوخ کند یعنی وارد شود. خلاف انتظار و توقع است در رسوخ کردن معنای نفوذ و ورود غیرقانونی یا ایجاد رخنه یا خلل نهفته است، در حالی که منظور شهید قرار گرفتن در صف برادران رزمنده، موحد، شجاع، مؤمن، خداترس و دلاور و قهرمان است.
[۷]- غرض از حسین زمان، حضرت امام خمینی است.
[۸]- در اصل وصیت «خدائی».
[۹]- بقره/ ۱۵۳.
[۱۰]- در اصل وصیت «خدائی».
[۱۱]- در اصل وصیت «دادن».
[۱۲]- در اصل وصیت «پرخاشم».
[۱۳]- که بر مبنای سیاق کلام اضافه شده است.
[۱۴]- عبارت مفهوم این آیه را تداعی میکند. «ان الله معالصابرین» بقره/۱۵۳.
[۱۵]- برای رفع غلط خوانی «واو» اضافه شده است. زیرا سرکار با سرو کار معنای متفاوت دارد. به سیاق عبارت و حکم استحسان باید سر و کار درست باشد.
[۱۶]- باید واژه عطا درست باشد. در اصل وصیت «اعطا» است.
[۱۷]- در اصل وصیت مضالم. در اکثر وصایا پایبندی شهدا به حلال کردن همان مختصر مالی که برایشان باقیمانده و نیز ردمظالم، بجای آوردن نماز و روزه قضا، رضایت گرفتن از مردم، حلالی طلبیدن از دوستان و آشنایان یک اصل است. این نماد روشنی است از یک تربیت مکتبی و اعتقاد قلبی و راسخ داشتن به مسائل شرعی و حلال و حرام و حق و ناحق و ادای وظایف و تکالیف الهی، حتی در صورتی که برخی اعمال مثل نماز و روزه واقعاً غیرعمد قضا شده باشد.
*. در حاشیه سمت چپ صفحه سوم اصل وصیت یادآور شده است. یکسال برایم نماز و سه ماه هم روزه یا بگیرید یا بدهید بگیرند، همهتان را به خدا میسپارم.