دو شهید که بعد از سال ها پیکرهایشان سالم ماند!
خاطره از شهید حجت الاسلام والمسلمین عمید (حمید) عبدوس
جایی را در نظر گرفتیم بالای سر مزار حیدر و حمید بود. قبر مادر
بزرگم را در می آودیم که یک هو قسمتی از دیوار مزار حمید ریزش کرد سوراخی درست شد
کوچک بود، ولی می توانستیم داخل مزار را ببینیم. یکی از فامیل ها گفت:
- بریم قبر رو یک جای دیگه در بیاریم.
گفتم:
- این خدا بیامرز عمه این دو شهیده و می خوام پیش اونا دفن بشه.
دوست داشتم بعد از پنج شش سال داخل قبر حمید را نگاه کنم. دولا شدمو
یک هو جا خوردم. نمی توانستم باور کنم.
کفن و جنازه سالم بود و خاکی روی آن نریخته بود. مثل روز اول به نظر
می آمد.
برگرفته از کتاب کفه از بهشت
شهید حجت الاسلام عمید (حمید) عبدوس
راوی عبدالله سالار
***************************************
خاطره از شهید محمد شکرویان
قرار بود شهید علی اکبر نریمان را در گلزار شهدای شهمیرزاد خاک سپاری
کنند. آن هم کنار مزار پدر شهیدم.
آن زمان 13 سال داشتم و بعد از مدرسه برای تشییع پیکر شهید راهی گلزار شهدا شدم.
داشتند قبر را می کنند که ناگهان دیواره کنار قبر فرو ریخت، سرم را
پایین آوردم و نگاه کردم با تعجب دیدم کفن سالم است و قسمتی از پای شهید کفن
نداشت. پیکر شهید با آنکه چهار سال از
خاکسپاری می گذشت سالمه سالم بود. دست
بردم داخل قبر و پای پدر شهیدم را لمس کردم.
آنچنان بوی عطر عجیبی در فضا پیچید که نمی توانم وصفش کنم.
بلند بلند گریه می کردم و تا خانه دویدم، دستم را به خانواده و فامیل
ها نشان می دادم. می گفتم ببویید. این عطر شهید است. پیکر پدر شهیدم سالم سالم بود.
برای همه جالب بود، با آنکه یک هفته از آن زمان گذشت ولی عطر شهید
هنوز روی دستانم بود!
شهید محمد شکرویان
راوی: محسن شکرویان - فرزند شهید
شكرويان، محمد: دهم ارديبهشت 1316، در شهر شهميرزاد از توابع شهرستان مهدیشهر به دنيا آمد. پدرش ابراهيم و مادرش امهاني نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. ازدواج كرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم اسفند 1363، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. پیکر او را در گلزار شهداي زادگاهش به خاک سپردند. برادرش عبدالله نیز به شهادت رسیده است.