شهید والامقام محسن احمد زاده
اين دنياي فاني و زودگذر مبدايي دارد و پاياني

محسن احمدزاده*

بسم‌الله الرحمن الرحيم

«فليقاتل في سبيل‌الله الذين يشرون الحيوة الدنيا بالاخرة و من يقاتل في سبيل‌الله و فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيما».[1] «مؤمنان بايد در راه خدا با آنان كه حيات مادي دنيا را بر آخرت گزيدند جهاد كنند و هركس در جهاد به راه خدا كشته شد يا قانع گرديد پس بزودي اجر عظيم را به او خواهيم داد.»

«السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك يابن رسول‌الله، السلام عليك يابن اميرالمؤمنين و ابن سيدالوصيين السلام عليك يابن فاطمة الزهرا و سيدة نساءالعالمين، السلام عليك يا ثارالله وابن ثاره والوتر الموتور، السلام عليك و علي الارواح التي حلت بفنائك».[2]

«الهي بك انتصر فانصرني و عليك اتوكل فلاتكلني و اياك اسئل فلا تخيني و في قفلك ارغب فلاتحرمني».[3]

بارخدايا، معبودا، خالقا، از تو مي‌خواهم كه ياريم كني، ياورم باشي، توكل و اعتمادم به توست. مرا به‌خود وامگذار درخواست و سؤالم از توست، مأيوسم مكن، رغبتم بفضل و احسان توست محروم و نااميدم مفرما.

به‌نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان

حمد و سپاس مخصوص ايزد منان خداوند غفار و رحيم، و رزاق و كريم و الصمد است. و با درود بر پيامبر اسلام، خاتم‌الانبيا، حضرت محمد(6) كه براي نجات بشريت از منجلاب شرك و بت‌پرستي فرستاده شد. و با سلام به پيشگاه مولاي متقيان اميرمؤمنان، مظهر صفا و عدالت و فرزندان بزرگوارش امام حسن مجتبي(7) و امام حسين(7) سيد و سرور و سالار شهيدان اسلام.

با درود به پيشگاه وليعصر امام زمان(عج) اين خورشيد تابنده و نايب برحقش، امام امت قلب تپنده امت، ماه جماران و اسطوره[4] مقاومت خميني عزيز و با درود بر روحانيت در خط امام و مبارز خصوصاً در رأس آنان اميد امت و امام حضرت آيت‌الله منتظري[5] و با سلام بر شهداي گلگون‌كفن و مظلوم اسلام كه خون آنها مظلومانه جهت آبياري درخت تنومند اسلام از قبل تاكنون ريخته شده و مي‌ريزد. خصوصاً شهداي كربلاي امام حسين(7) تا شهداي كربلاي سرچشمه[6] ايران، هفتاد و دو[7] يار امام، در رأس آنان شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي.[8] و با سلام بر رزمندگان كفرستيز اسلام كه براي ياري دين خدا به نداي «هل من ناصراً ينصرني»[9] حسين زمان لبيك گفتند و در جبهه‌هاي حق عليه باطل شركت فعال داشته و در پشت جبهه، در سنگرهاي عبادي سياسي و در ارگان‌هاي انقلابي و ديگر مراكز اجتماعي، براي خودكفايي كشور مي‌كوشند. و با سلام درود بر امت شهيدپرور و ايثارگر ايران كه امام عزيز در وصف آنان مي‌فرمايد به‌جز يك برهه از زمان (دوران صدر اسلام) امتي اين چنين نبوده.[10]

بلبل به ترانه اين سخن مي‌گويد

به‌به به كسي، كه راه حق، مي‌پويد[11]

در انديشه آن هستم از چي بنويسم، از كجا آغاز كنم و به كجا پايان رسانم. از خلفتم گويم يا از رفتنم؟ از دنياي مادي و وانفسا گويم، يا از دنياي معنوي و عرفاني؟ از خود ببالم يا از خداي خود؟

در شگرفم از كجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه و آخر به كجا؟[12] «آري عزيزان» فلسفه آفرينش انسان كه از هيچ هست به نهايت، از نيستي هست به هستي. در اين دنياي فاني و زودگذر مبدايي دارد و پاياني.

هر انساني در اين دنيا بعد از پيدايش، مراحل جسمي و روحي را در كالبد و مغز خود مي‌پروراند تا روح و جان گيرد، انتخابگر باشد و هدف‌دار و مسئوليت‌پذير. بر انسان دو راه بيش نيست. انتخابگر راهي مي‌گردد كه به او اصالت، ارزش، شخصيت انساني، الهي مي‌بخشيد و يا راهي را برگزيند كه از هواهاي نفساني و خنَاسانة طغيانگر و سركش، امر مي‌گيرد و در منجلاب گناه غوطه‌ور مي‌گردد. بَه، چه زيباست، كه انساني راه و مكتبي را برگزيند كه خود را در اين دنيا بسازد و در معرض آزمايشات و مشكلات و مسئوليت‌ها و احكام الهي ببيند، و دنيا را بازيچه قرار دهد، تا با روحي گشاده و ايمان‌زا و سرافراز به لقاي يار بشتابد. خداوندا، پس مرا در انتخاب راه سعادت و صراط مستقيم، هدايت فرما و مرا شهيد بميران. شايد خون ناچيز من، كمكي كرده باشد، براي تداوم انقلاب اسلامي، اي خدا، اي رحمان، اي معبود و محبوب من، ترا شكر مي‌كنم تا نيك‌بخت شوم و با شهدايي كه در رضاي و خشنودي درِ نيستي را كوفتند، تا هست شوند، همخانه شوم، خدايا حمد و ثنايم را بپذير و مرا هدايت فرما، مرا ببخش و مرا پاك گردان، زيرا تو دوست داري پاكان را.

ـ خدايا بار ديگر، به‌سوي تو روي آوردم و از تو عاجزانه خواستارم كه مرا دريابي و از گناهانم درگذري، تا رستگار شوم.

و اي امت عزيز و هميشه در صحنه:

در اينجا احساس وظيفه كردم كه عقده‌هاي دلم را به‌عنوان آخرين درد و دل همراه با اشك‌هايم كه حاكي از مظلوميت اسلام و هزاران انسان‌هايي كه در زير يوغ مستبدانه تاريخ زمانه، چون كاغذ مچاله[13] مي‌شوند، بر روي كاغذ جاري سازم، تا شايد گواه صادق و نداي رسايي باشد، براي جهانيان كه حقايق را لمس مي‌كنند.

اي عزيزان من، شما با اتكال به خدا و معجزات الهي و با اعتماد به نفس، قيامي خونين به‌راه انداختيد، تا امور و حاكميت الله را احياء و به مستضعفين بشارت و نويد دهيد[14] كه مي‌توان بر سلطه جهانخواران چيره شد و جامعه را از ظلمت به نور و از قهقرا به كمال سوق داد. و اين عمل به جز به خدا فكر كردن و روح شهادت‌طلبي و ايثار شما و داشتن رهبري جامع و سالك آينده‌انديش، ميسر نيست، عزيزان، بيشتر به اسلام و انقلاب و خون‌ها فكر كنيد، پاسدار حرمت خون شهدا باشيد، تا اين انقلاب، معجزه‌آساي الهي، راه‌هاي پرفراز و نشيبي را كه در پيش دارد، طي كند و جهاني شود. مبادا غفلت كنيد و در خود فرو رويد، چراكه دشمنان اسلام درصدد ضربه كاري هستند، استكبار جهاني تا آنجا كه توان دارد، مي‌كوشد، اگرچه اين كارها دردي را درمان نمي‌كند. اما بايد با ايماني راسخ و مصمم، با اتحادي مستحكم چون ريسماني الهي، انقلاب را حفظ و توطئه‌ها را خنثي نماييم.

آري امت حزب‌الله، هميشه در صحنه با نگرشي بر اخلاص و روح شهادت‌طلبي و جهاد دنيا را به حيرت وامي‌دارد و با لبيك‌گويي به سخنان گوهربار اسلام و رهبرش كه مي‌فرمايد: «اگر اين جنگ 20 سال هم طول بكشد ايستاده‌ايم».[15] چون هميشه و در همه اوامر شتابان به صحنه‌هاي نبرد حق عليه باطل روي‌آور مي‌شود و معجزات و امدادهاي غيبي را لمس مي‌نمايد، يا در اين راه به شهادت مي‌رسد[16] يا در انتظار شهادت مي‌نشيند. و حال برادران و خواهران عزيز، من حقيرتر از آنم كه بتوانم پيامي را عنوان كنم، چرا كه [تو][17] همان‌طوري كه در اول وصيتم نوشته‌ام، امام عزيز و بزرگوار در مورد امت چنان فرموده، شما در آزمايشات، صبر، ايمان، تقواي، عمل و ايثار و گذشت و... سرافراز و موفق شديد. اما نكند لحظه‌اي به‌خود واگذارده و مغروريت و خودپسندي، ما را احاطه سازد اگر به اينكار مبتلا شديم، بدانيم كه غرق در ابليسان و شياطينيم و در خاتمه از شما مي‌خواهم، كماكان در سنگرهاي حق مساجد، جنگ و دعاهاي يوميه و نماز عبادي سياسي جمعه حضور دائم داشته باشيد و متانت و اخلاص و ايمان به خدا قرار داده و هميشه پيرو ولايت‌فقيه كه استمراربخش راه انبيا و اولياءالله است، باشيد. لحظه‌اي امام امت را[18] اين احياءكننده اسلام در اين عرصه هستي، كه چشم همه مستضعفان عالم به ايشان دوخته شده تنها نگذاريد و پيوسته پشتيبان طبيبان اسلام كه روحانيت پيشرو مبارز و متعهد هستند باشيد.

پيام كوتاهي برادران پاسدار و بسيجيان قهرمانم: همان‌طور كه امام عزيز فرمود: «اي كاش من هم يك پاسدار بودم»[19] و (از پاسداري خوب پاسداري كنيد) هرچند كه خودم لياقت آن را نداشتم، كه بتوانم در ميان شما حضور داشته باشم و تا با هم به اسلام و ملت مظلوم خدمت نماييم. از شما برادران مي‌خواهم كه اعمالي را كه انجام مي‌دهيد سعي كنيد خالص براي خدا باشد و بيشتر در صحنه‌هاي جنگ حضور داشته باشيد. همان‌طوري‌كه بارها امام فرمود مسئله اصلي خود را جنگ بدانيد كه الحمدلله برادران عزيز پاسدار و بسيج حضور فعال را در جبهه دارند و فضاي جبهه را با حضور خود عطرآگين نموده‌اند. و در آخر از شما برادران پاسدار تقاضا دارم، سعي كنيد بيشتر با برادران بسيجي باشيد و نگذاريد اختلاف و جدايي در ميانشان افتد و از شما مي‌خواهم كه اگر از من هر عمل ناشايستي يا خلافي سرزد، است كه باعث ناراحتي شما گشته، مرا عفو نماييد.

پيامي به خانواده عزيز و گرامي‌ام:

حضور مبارك نورچشمانم مادر عزيزم، سلام عرض مي‌كنم. و مي‌دانم كه در طول زندگي و عمرم براي شما فرزند خوبي نبودم و نتوانستم از زحمات شما قدرداني كنم، شما با آن همه مشكلات و سختي كه مي‌كشيديد، برايمان هم يك سرپرست خوبي بوديد و هم يك مادر زحمت‌كش، پس از راه دور دست شما را مي‌بوسم و اميدوارم بتوانم در عالم آخرت و قيامت جبران نمايم و ثانياً از برادر عزيزم كه در موقع اعزام موفق به خداحافظي با ايشان [را][20] نشدم طلب عفو و بخشش مي‌كنم و از ايشان مي‌خواهم همانطور كه در سنگر علم و دانش پيشرفت مي‌نمايد، سعي كند كه فرد مفيد و خدمت‌گزاري براي ملت مظلوم و مسلمان و جامعه اسلامي خود باشد و در دروس علمي و عقيدتي براي ايشان آرزوي موفقيت را دارم و ثالثاً از خواهران عزيزم مي‌خواهم، با حفظ حجاب ظاهري و باطني و باوقار و عصمت و طهارت خود را چون حضرت فاطمه(3) پاك نگاه دارند و اگر براي ايشان در طول زندگي برادر خوبي نبودم و نتوانستم به دردهايشان رسيدگي نمايم، طلب عفو از ايشان مي‌نمايم و در خاتمه از همه دوستان و آشنايان و خويشاوندان طلب عفو و بخشودگي مي‌نمايم و از ايشان مي‌خواهم كه در شهادتم، خصوصاً خانواده عزيزم، صبور و مقاوم باشند و برايم گريه كنند، نه به‌صورتي كه منافقان خوشحال شوند، شيون نكنند. و هرطور و به هر نحو مطلوب كه انقلاب اقتضاء مي‌كند، ادامه‌دهنده راهم و ديگر شهدا باشند. ضمناً اگر جنازه‌ام به‌دست شما رسيد مرا در كنار شهيدان گلگون‌كفن دفن كنيد.

در ضمن از روحانيت متعهد تقاضا دارم، در صورت امكان و بودن جنازه‌ام در موقع دفن‌ كردن و مجالس ترحيم مصيبت آخرين وداع[21] امام حسين(7) و واقعه[22] عاشورا را ذكر كرده و از خانواده و ديگر امت حزب‌الله خواستارم كه به‌ياد امام حسين(7) و ساير شهدا بگريند. التماس دعا.

اگر از نظر مسئولين و روحانيت اشكال ندارد مرا با لباس مقدس پاسداري دفن نماييد، تا همه بدانند كه اين لباس كفن ما بوده كه به تن كرده‌ايم، نه براي مسائل و موارد ديگر.

امام عزيز و رزمندگان را دعا كنيد.

«والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته»

الحقير محسن احمدزاده

25/9/64

در پايان از خانواده گراميم تقاضا دارم كه اگر برايشان ممكن است، برايم يكسال را نماز بخوانند و چند ماهي را روزه بگيرند. از مقدار وجهي كه دارم استفاده نمايند.

صحيح‌ترين وصيت‌نامه همين است. بقيه اعتباري ندارد.

«والسلام»

الحقير احمدزاده

25/9/64 جزيره

بسم رب الشهداء و الصديقين[23]

«ان‌الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص»[24]

«شهيد نظر مي‌كند به وجه‌الله» امام خميني[25]

به‌نام الله پاسدار حرمت خون شهدا

پس از عرض سلام و درودهاي بيكران به امام زمان(عج) و نايب برحقش امام امت خميني كبير و با درود و عرض سلام بر اميد امت و امام حضرت آيت‌الله منتظري[26] و پس از عرض سلام بر شما خانواده عزيز، مختصر سخني را با شما آغاز مي‌كنم. خداوندا مرا شهيد بميران، شايد خون ناچيز من كمكي كرده باشد، براي تداوم انقلاب اسلامي.

اي خدا، اي رحمان، اي معبود و محبوب من، ترا شكر مي‌كنم تا نيك‌بخت شوم و با شهدايي كه در رضا و خشنودي درِ نيستي را كوفتند، تا هست شوند، همخانه شوم. خدايا حمد و ثنايم را بپذير و مرا هدايت فرما و گناهانم را ببخش و مرا پاك گردان، زيرا تو دوست داري پاكان را. سروران گرامي من در تاريخ 1/3/61 به نداي «هل من ناصر»[27] امام امت خميني كبير لبيك گفته و داوطلبانه از طرف بسيج اعزام. شدم چون خيلي دوست داشتم از نزديك جبهه جنگ يا به تعبير ديگر، خانه امام زمان يا در دانشگاه انسان‌سازي اسم‌نويسي كنم و عضو شوم، به اميد خدا پيروز شدم و موفق شدم كه به جبهه اعزام شوم، به‌خدا برادران و خواهران اگر به‌خاطر امام زمان و امام امت ما رهبر عزيز ما نباشد، اين جبهه يك ساعت هم نمي‌تواند روي پاي خودش بايستد. پس برادران حزب‌الهي در دانشگاه كربلا و دانشگاه انسان‌سازي اسم بنويسيد و با هواي نفس خود ستيزه كنيد و گناهان نفس را نخريد، چون از فرقه كافران مي‌شويد پس هدف شما و راه شما راهي باشد كه امامان ما و رهبران مي‌پيمودند و راهي را برويد كه رستگار شويد.

سخني چند با خوانندگان و شنوندگان. امام را رها نكنيد. كه به‌خدا هرچه داريم و نداريم از همين رهبر كه، شير روز و زاهد شب[28] است و با يك سخنش تمام جهان را با قدرت الهي واژگون مي‌كند، داريم.

برادران و خواهران عزيز، به مسجدها برويد و سنگر عبادي سياسي نمازجمعه را رها نكنيد و از لطف خدا غافل[29] نباشيد و روحانيت مبارز و سلحشور را رها نكنيد و از آنها راهنمايي و به سخنان آنان گوش دهيد. سخني چند با خانواده عزيز خودم: مادرجان، از شما مي‌خواهم كه تاكنون موفق نشدم كه حق فرزندي را براي شما ادا كنم،[30] سخت پشيمانم و چون موفق به ديدار و خداحافظي [را][31] نشدم از شما معذرت مي‌خواهم و اميدوارم كه مرا ببخشيد و از شما مي‌خواهم كه پس از شهادتم، مثل كوه مقاوم[32] بوده، تا منافقان[33] خوار[34] و ذليل گردند و از شما مي‌خواهم كه در تشيع جنازه‌ام گريه نكنيد. چون روح من در عذاب خواهد بود و از خواهرانم مي‌خواهم كه همچون فاطمة زهرا، هميشه در صحنه باشند و با ضد انقلاب و منافقان مبارزه كنند و از برادرم مي‌خواهم كه پيرو خدا باشد و امام و روحانيت را رها نكنيد و همگام با آنان به تحصيل خود ادامه دهيد. از برادران بسيجي مي‌خواهم كه سنگر خود را رها نكنند و مواظب اعمال دشمنان انقلاب و دشمنان اسلام باشند و در سر نمازهايشان امام را دعا كنند و مطالعه قرآن و نهج‌البلاغه يادتان نرود. دعاهاي يوميه را بخوانيد، مخصوصاً دعاي كميل را در هر شب جمعه، به خانه‌هاي شهدا رفته و با هم قرائت كنيد.

برادر كوچك شما، محسن احمدزاده

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار



* بالاي صفحه اول اصل وصيت قبل از ذكر آيه به خطر شهيد نوشته شده: «خدمت امت حزب‌الله و هميشه در صحنه. وصيت‌نامه حقير محسن احمدزاده مورخ 25/9/64» .

[1]- نساء/ 74.

[2]- بخشي از زيارت عاشورا.

[3]- فرازي از دعاي عرفه.

[4]- در اصل وصيت «استوره».

[5]- ر.ك. تعليقات.

[6]- سرچشمه منطقه‌اي در تهران محل دفتر حزب جمهوري اسلامي، كه در انفجار 7 تير سال 1360، آيت‌الله دكتر سيد محمد بهشتي و بيش از هفتاد و دو نفر از همراهان او شهيد شدند.

[7]- در اصل وصيت «هفتاد و».

[8]- ر.ك. تعليقات.

[9]- ر.ك. تعليقات.

[10]- امام خميني: «جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و ساير قواي مسلح پيروان شهيد جاويدي هستند كه تاريخ مي‌گويد هر يك از جوانان و ياران او كه به شهادت مي‌رسيدند رخسار مباركش افروخته‌تر و آثار شجاعت و تصميم در او بارزتر مي‌گرديد. ... يادگار شجاعان صدر اسلام هستند كه پرچم از دست هر يك از فرماندهان مي‌افتاد، ديگر پرچم را مي‌گرفت» (صحيفه امام، ج15).

[11]-

از خون شهيد لاله‌ها مي‌رويد

در اشك فرشته لاله را مي‌شويد

بلبل به ترانه اين سخن مي‌گويد

به‌به بكسي كه راه حق مي‌پويد

در اصل وصيت «مي‌پويند» شعري كه شهيد آورده است بيت دوم از رباعي بالا است.

[12]- گويا شهيد در ذهن خود اين بيت از مولانا را داشته است:

از كجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود

به كجا مي‌روم؟ آخر ننمايي وطنم

(غزليات شمس)

[13]- در اصل وصيت «موچاله».

[14]- در اصل وصيت «دهد».

[15]- صحيفه امام خميني.

[16]- در اصل وصيت وجود ندارد اصلاح نگارشي.

[17]- [تو] زايد است.

[18]- [را] افتاده است.

[19]- صحيفه امام خميني.

[20]- [را] زايد است.

[21]- در اصل وصيت «وادي».

[22]- در اصل وصيت «واقع».

[23]- در اصل وصيت «بسم رب شهداء و صديقين».

[24]- الصف/ 4.

[25]- عبارت عرفاني و بلند از امام خميني است در منزلت و شأن شهيد.

[26]- به پانويس شمارة 2 دومين صفحه از وصيت‌نامه اول همين شهيد رجوع شود.

[27]- ر.ك. تعليقات.

[28]- تعبير شير روز و زاهد شب از آن علي(7) در بيان صفت مؤمن است.

[29]- در اصل وصيت «قافل».

[30]- از قلم افتاده است. با سياق عبارت وجود چنين فعلي «ادا كنم» را واجب مي‌دانيم.

[31]- [را] زايد است احتمالاً نظر شهيد به‌جاي را «تان» باشد يعني خداحافظي‌تان.

[32]- در اصل وصيت «مقاومت».

[33]- ر.ك. تعليقات.

[34]- در اصل وصيت «خار».

منبع : کتاب وصیت نامه کامل شهدای استان سمنان / نشر شاهد / بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده