وصیت نامه شهید سید حسین آقایان
سيدحسین آقایان
بسم الله الرحمن الرحيم
«ربنّا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین».[1]
سپاس خداوند را که به ما هستی بخشید تا در راه احقاق حق و رهایی مستضعفان جهان از چنگال مستکبرين و ایجاد جامعه توحیدی قیام نماییم. سپاس قادر متعالی را که به ما شناخت داد تا در این راه هستی خویش را نثار راهش نماییم.
پروردگارا گامهایم را استوار گردان تا این امانت را که از تو برای راه حق مایه گرفتهام به صاحبش، که تو سبحان قادر متعال میباشي، پس دهم و امید آن دارم که این امانت را آنطور که شایسته امانتداری باشد امین بوده باشم و با درود بر رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی، و پیروان راهش. سخنی را ابتدا با مادرم آغاز مینمایم. درود و سلامم بر تو باد. ای مادر عزيزم که برای پرورش من هستی خویش را فنا نمودی و در این راه از هیچ کوششی برایم دریغ نکردی. مادرم، من شرم دارم از اینکه بگویم اگر شهید شوم چنین کن و چنان کن، زیرا آنقدر گناهانم زیاد است که کمرم زیر بارش خم گردیده است و دعا کن که خداوند این بار سنگین را از پشتم بردارد. مادرم، میدانم که از مرگ من خیلی ناراحت میشوی و بیتابی زیاد میکنی، ولی نظرت را به چند نکته جلب میکنم و میخواهم که زیاد ناراحتی نکنی. مادرم، مگر تو در تمام نیایشهایت آرزوی کربلا نمیکردی؟ مگر تو نمیدانی که باز شدن راه کربلا احتیاج به خون پاکترین و مخصلصترین افراد حزبالله دارد؟ پس مادرم اگر میخواهی که دعایت مستجاب گردد و راه کربلا باز شود، دعا کن که خون فرزندت مورد قبول خدا واقع شود. مادرم، مگر تو از کودکی برایم تعریف نمیکردی که موقعی که امام حسین(7) علیاصغر(7)[2] را جهت سیراب کردن به میدان نبرد برد، وقتی مورد اصابت تیر آن پلید قرار گرفت، حسین(7) با دو دست خویش خون جگرگوشهاش را [با دو دست] به آسمان پرتاب نمود و از خداوند تقاضای پذیرش قربانی نمود؟ مادرم، مگر نشنیدهای داستان آن مادری را که سه فرزند رشیدش را در راه اسلام، خویش، به مسلخگاه عشق فرستاد.[3] پس مادرم اگر میخواهی که مورد قبول خدا قرار گیرم و تو پیش حضرت زهرا(3) روسفید باشی، به محض شنیدن خبر مرگم دستهایت را بلند کن و بگو «انالله و اناالیه راجعون».[4] از او بود و بهسوی او پركشيد. پس مادرم بهجای ناراحتی و نگرانی، فرزندان دیگرت را آنطور آماده شهادت کن که حضرت زهرا(3) میکرد. پس مادرم دعا کن که خداوند شهادت را نصیبم سازد و اگر این سعادت نصیبم شد، هرگز بر مزارم اشک مریز و در مراسم تشییع من لباسی را که برای عروسیام دوخته بودی به تن کن و دل کثیف ضد انقلاب را تیره نما، زیرا سعادتی بالاتر از شهادت در راه الله وجود ندارد و تو ای پدرم که از کودکی و نوجوانی و جوانی آنگونه با من رفتار نمودی. هرگز فکر نمیکنم بتوانم دِینم را نسبت به شما ادا نمایم. درود بیکران من بر شما باد و تو ای برادرم اگر میخواهید روح مرا شاد سازید، فقط برای خدا گام برداری[5] و در راه او از هیچ مشکلی هراسي به خود راه ندهيد. از پدر و مادر به نحو احسن نگهداری کنید، هر چند که من نتوانستم خدمت به ایشان کنم، شما بکوشید که با حرکات ناخودآگاه خويش دلشان را رنجه نکنید. ای برادرانم، بدانید که نجات شما فقط در مکتب انسانساز و رهاییبخش اسلام است. پس همچنين راه را بگیر تا انتهای آن که فنا شدن در راه الله است ادامه دهید و تو ای خواهرم، فرزندانت را آنگونه تربیت کن که زینب(3) میکرد. خواهرم، در راه دفاع از اسلام و امام جلوی هر ضد انقلابی بایست و مقاومت کن. و اما ای برادر حزبالله که بار سنگین انقلاب بر دوش شما برادران است بدانید که شکفتن[6] غنچههای گل سرخ انقلاب اسلامی به خون سرخ و پاک شما عزیزان محتاج است. پس ای برادران خونتان را جهت آبیاری این نهال ایثار نمایید. و شما ای مخلصین راه الله دعا کنید که خون این حقیر جهت آبیاری این نهال مورد قبول خداوند قرار گیرد و در انتها سخنی با تو ای ضد انقلاب، باید بدانید که این پیرمرد (امام خمینی) چشم ما ملت مسلمان است. ما حاضریم جانمان را بدهیم ولی چشممان را هرگز. در خاتمه از تمامی مخلصین راه الله طلب مغفرت و آمرزش را خواهانم.
برافراشته باد پرچم خونین جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، نابود باد جبهه متحد ضدانقلاب. مرگ و نفرین بر امریکا و شوروی و دیگران.
«والسلام علي من اتبع الهدي»
پانزدهم مردادماه شصت
سیدحسین آقایان
15/5/1360