خاطرات شهید والامقام علی ادهم / غیبت گناه بزرگ!
چهارشنبه, ۰۵ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۴۱
می دونین اگه او بشنوه که پشت سرش حرف زدین ناراحت می شه؟
سر صحبت با مهمانم باز شد. از هر دری و هر کسی حرف به میان آمد. علی از جایش بلند شد و بیرون رفت. اوّلش متوجّه نشدم چرا؟ ولی کمی که گذشت و او برنگشت، دلواپس شدم.
به حیاط رفتم و صدایش کردم:«اون بالا چکار می کنی؟».
گفت:« می دونین پشت سر این و اون حرف زدن گناهه؟ به این راحتی نشستین چای می خورین و غیبت می کنین!».
گفتم:« ما که حرف بدی نزدیم. این حرف ها رو جلوی طرف هم می گیم!».
گفت:«می دونین اگه او بشنوه که پشت سرش حرف زدین ناراحت می شه؟».
اوقاتم تلخ شد و گفتم:«حالا چهار دفعه پایگاه رفتی و اومدی شدی ملای یازدهم؟ من رو نصیحت می کنی؟ بیا پایین! حاج خانم می گه علی کجا رفت».
گفت:«من که نمی یام. به شما هم توصیه می کنم که جلسه رو تعطیل کنین. حیفه که عمرتون رو هدر بدین و آتش بخرین!».
برگرفته از خاطره مادر شهید
نظر شما