میوه شهادت/در یک چشم بر هم زدن انار را تمام کردند
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمود نسیمی دوم شهریور ۱۳۴۱ در شهرستان گرمسار چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کشاورز بود و مادرش سلطنت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم تیر ۱۳۶۲ در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در امامزاده قاطول شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
این خاطرات به نقل از برادر شهید محمود نسیمی است که تقدیم حضورتان میشود.
میوه شهادت
قبل از عید بود. با چند نفر دیگر رفتهبودیم شاهزاده حسین. به گلزار شهدا رفتیم و فاتحهای خواندیم. احساس کردیم چه قدر جایشان بین ما خالی است. داخل تابلوی یکی از مزارها اناری گذاشتهبودند. انار سرخ جذابی بود. صلاح نبود انار را به حال خود رها کنیم تا خشک شود؛ تا آبدار بود باید از خجالتش در میآمدیم! انار را برداشتم و گفتم: «بچهها، میخواین شما هم جزء شهدا باشین؟».
با تعجب نگاهم کردند. معلوم بود حرفم را به شوخی گرفتهاند. به روی خودم نیاوردم. جدیتر گفتم: «هر کس میخواد شهید بشه باید از این انار بخوره که این رو از بهشت آوردن.»
نمیدانم تأثير حرف من بود یا دانههای سرخ و شیرین انار، که بچهها در یک چشم بر هم زدن انار را تمام کردند و در همان حال هم عکس یادگاری گرفتند.
حالا هر وقت دلتنگ دوستانمان: نسیمی، خاکساری و دارابی، میشویم به آن عکسها نگاه میکنیم. انگار انارهای بهشتی فقط لایق آنها بود.
با دهان روزه به مولایش اقتدا کرده بود
بعدازظهر روز بیستم ماه رمضان بود. چند ساعتی به افطار ماندهبود. خبری از مجروح شدن محمود به من رسید. نمیدانستم چقدر صحت دارد. بلافاصله دنبال پدرم رفتم. او هم نمیدانست چه بر سر محمود آمده. آیا واقعا مجروح شده؟ اسیر نشدهباشد؟ ممکن است مفقود شده، ولی... اینها افکاری بود که از مغز هر دویمان میگذشت، اما هیچ کدام را به زبان نمیآوردیم.
خودمان را به سرعت به بنیاد شهید رساندیم. یک ربع نشستیم. دقایق پرالتهابی بود. بالاخره، یکی از برادران سپاهی سر حرف را با ما باز کرد. گفتیم: «خبر مجروح شدن محمود رو به ما دادن؛ میخوایم بدونیم کدوم بیمارستان بستریه؟»
چیزی نگفت. فقط من را به داخل اتاقی برد. مدتی با من صحبت کرد و آخرش هم خبر شهادت محمود را داد. منتظر بود تا من چیزی بگویم، اما حرفی باقی نماندهبود. محمود با دهان روزه به مولایش اقتدا کردهبود.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان گرمسار/ نشر زمزم هدایت
نمیدانم آن شب، بین او و مادرم چه گذشت؛ مروری بر زندگی شهید محمود نسیمی
فال حافظ تعبیر شد؛ خبر خوشی در راه است | خاطراتی از شهید محمود نسیمی