سالروز ولادت شهید محمد خاک فیروز
...امدادهاي غيبي شب عمليات بود لكه هاي ابر كم و بيش در آسمان ديده مي شد، همه دعامي كردند كه باران بيايد تا سر و صداي غواصان در ميان باران گم شود و دشمن بويي نبرد. به خدا قسم؛ چند دقيقه ازحركت بچه ها از اروندرود نگذشته بود كه ابري بالاي سرما قرار گرفته و باران شروع به باريدن كرد. باد هم كه از طرف خدا مأموريت يافته بود، شروع به وزيدن كرد. برادران به ماگفته بودندحتي نفس كشيدن هم دشمن رامتوجه خودمان مي سازد. آب به تلاطم افتاد و مينهاي موجود در منطقه به سر و صدا افتاد و ازاين طرف هم چون تجهيزات بعضي زياد بود.