محمدعلی عرفانی

محمدعلی عرفانی

برش 39 از کتاب "روی جاده رملی"/ حفاظت از تانک

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: به جلوی در سنگر نگاه کردیم. کنار پتوی خاکی رنگ روی موکت، به ورقه‌های آهنی زل زدیم. فرمانده چند لحظه سکوت کرد و ادامه داد: گونی های شن رو میزاریم روی اینها تا وقتی گلوله ی موشک به سمتمون شلیک میشه، اوّل به این گونی ها بخوره و بعد منفجر بشه. اینجوری دیگه موشک و خمپاره به داخل تانک نمیره.

برش 38 از کتاب "روی جاده رملی"/ پرتقال های سمی

محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: بچه ها می خواستند میوه ها را بخورند. پرتقال ها را از دست حسین گرفتم و گفتم؛ بچّه ها نخورین، می خوان ما رو مسموم کنن. پرتقال های خوب رو خودشون میخورن و گندیده ها رو به ما میدن.

برش هجدهم کتاب "روی جاده رملی"/ انتخاب فرمانده

نوید شاهد - محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: زمانی که صفوی به عنوان فرمانده گردان انتخاب شد، پرسنل دوست داشتند فرزاد فرمانده باشد. آنها توی محوطه ی گردان جمع شدند.

خاطرات دفاع مقدس نباید دچار یکنواختی شود

نوید شاهد – راوی کتاب "روی جاده‌های ملی" می‌گوید: تاکنون کتاب های زیادی را از خاطرات دفاع‌مقدس مطالعه کرده‌ام، ولی احساس می‌کنم اکثر آن خاطرات مربوط به مسایل تاکتیکی و نظامی است. این مسئله سبب یکنواختی خاطرات شده به گونه‌ای که مورد توجّه گروه خاصی از خوانندگان قرار گرفته است.

برشی از کتاب "روی جاده های رملی"/ طعم ملخ

دستم را زیر رد نوری تکان می دادم که از لای در روی فرش افتاده بود. گرد و خاک توی نور پرواز می کرد. صدای خالد، پسر همسایه ی روبروی ما و بچّه ها از کوچه می آمد. صورتم را از پنجره ی رو به حیاط بیرون بردم. باد گرم توی صورتم خورد. صدای قابلمه و قاشق از توی آشپزخانه می آمد.
طراحی و تولید: ایران سامانه