خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(26)
مادر شهید "کمال قشمی" میگوید: " كمال كه نوجوانى بيش نبود شروع به گريه و زارى كرد و گفت مادرجان مى خواهم حرفى را برايت بگويم. گفتم بگو، كمال گفت: مادر تو فكر مى كنى من با پوشيدن اين لباس شهيد مى شوم؟ نه چنين نيست، هرچه خداوند بخواهد همان است. من وقتى به اين حرف دقت كردم، ديدم به خوبى اين مطلب را درك كرده و بعد از آن مانعش نشدم."