حسن شکیب زاده - صفحه 2

حسن شکیب زاده
خط ایثار (8)

حقیقت عشق از زبان «شهید کولجی»

خدا را همان طور عبادت کنید که اهل نیاز هستید، مبادا از روی حرف و زبان خدا را عبادت کنید.
خط ایثار (7)

تیری که راهش را گم کرد!

خدا را شکر می کنم که به من لیاقت داد تا میان این بچه های خوب، یعنی فرشته های روی زمین (بسیجی ها) بیایم و خودم را بسازم.
خط ایثار (6)

اگر جنگ نبود؟

شما چطور راضی می شوید همه در کنار همدیگر باشیم و با خوشی زندگی کنیم، اما جای یک سری از عزیزان در بین خانواده هایشان خالی باشد، پس این را راضی نباشید که خلاف اسلام است.
خط ایثار (5)

شاید این آخرین نامه باشد!

مادر عزیزم! من سالم به اینجا رسیدم و ما را از شوشتر به آبادان آوردند و چون ما آماده عملیات بودیم، نتوانستیم برای شما نامه بنویسم و حالا هم که عملیات شروع شده، من وقت پیدا کردم تا برای شما نامه بنویسم.
خط ایثار (4)

حسن کسی نیست که شهید بشود!

پدر جان! حال من اینجا خوب است و به جز دوریتان هیچ گونه ناراحتی ندارم و اصلا برای من نگران نباشید.
خط ایثار (2)

فقط من نیستم که تازه ازدواج کرده ام

خواهرهای عزیزم، نامه های پرمهر و محبت و پرمعنای شما به دستم رسید و بسیار خوشحال شدم ولی بعضی جاها مقداری ناراحت کننده بود، ان شاءالله که ظاهری بود و به خاطر این که من زودتر بیایم.
خط ایثار (1)

همه برای شهادت آمده اند!

هم اکنون در سالنی به طول 150 و عرض 50 متر مستقر می باشیم که حدود هشت دهم آن را تخت های دو طبقه قرار داده اند که تمام داوطلبین برای اعزام به جبهه بر روی آنها خوابیده اند.

سیری در زندگی و وصیت نامه در شهدای طلبه و روحانی استان قزوین

گذری کوتاه به شرح زندگانی و پیام ارزشمند طلاب و روحانیونی است که مشق عشق را از حجره های درس و بحث استان قزوین شروع کردند و خط پایانی آن را در حماسه هشت سال دفاع مقدس به پایان رساند .
طراحی و تولید: ایران سامانه