ما در محاصره بودیم که هوا روشن شد ، در آن مدت زمان چونکه تخریب چی بودم توانستم با تعدادی از بچه ها فرار کنم. خیلی آتش روی سرمان بود انواع گلوله ها، به گونه ای که سیمانهای اطراف روی سرمان خورد می شد...
انار ماه وقتی میرسد ناگاه می افتد / و هر سو در بیابان دانه ای از ماه می افتد / دریدند آنقدر این تیرها قرآن جسمت را / که با هر ضربه ای یک لفظ بسم الله میافتد
منا آن روز سوزان بود، بارانها کجا بودند؟ / دریغ از چند قطره آب، وجدانها کجا بودند؟ / در آتش سوخت ابراهیم جانت بین آن گرما / نشد برداً سلامایی، گلستانها کجا بودند؟