نوید شاهد – فقط خدا مي داند که اکبر چه حماسه اي آفريد. با جان خود از بستان و از سوسنگرد و از عمليات طريق القدس محافظت کرد، پل سابله را حفظ کرد، سرانجام گلولهي تانک به پايش اصابت کرد. از کساني که اطرافش بودند، خواست او را زير پل ببرند. زير پل که رسيد، همه را براي جنگيدن مرخص کرد تا در تنهايي به ديدار معبودش برود، تنها که شد، به سجده رفت. سرانجام در حالي که همچنان در سجده بود ، به آروزي ديرينه اش دست يافت.
علی اکبر آرپي جي را برداشت و روي خاکريز پريد. بچه ها آب خوردند. اکبر فرصت آب خوردن پيدا نکرد. چند بار از روي خاکريز پايين آمد، ولي آب نخورد، تا شب با لب هاي خشک جنگيد .
در وصیت نامه شهید «علياكبر محمدحسيني» آمده است: از روزی که حکومت اسلامی در ایران برقرار شد تمام دنیا با ما ملت ایران به مخالفت برخاست ولی همیشه دست خدا، حافظ دین خود بوده و خواهد بود.
شهید «علی اکبر محمد حسینی» در چهارمین روز عملیات طریق القدس از ناحیه پا مجروح شد، اما درحالی که می توانست جان خودش را نجات دهد برای حفظ روحیه نیروهای تحت امرش در منطقه نبرد ماند و سرانجام زیر پل سابله به شهادت رسید .
آبله هاي دستم را نشان «علياكبر محمدحسيني» دادم، گفت: «برو تسويه حساب کن و برگرد کرمان»، پرسيدم: «چرا تسويه حساب کنم؟!» گفت: «کسي که نمي تواند از يک سنگر بگذرد، چطور ميتواند از جانش بگذرد و بجنگد، تو به درد جنگيدن نميخوري.»
علی اکبر فرمانده لايقي بود . تيراندازي مي کرد . آرپي جي مي زد . زخم مجروحين را ميبست . شهدا را عقب مي آورد . مهمات و آذوقه مي رساند . يک لحظه آرام و قرار نداشت .
علی اکبر گفت: «فرمانده نبايد دستور غيرقابل اجرا به نيروهايش بدهد . ابتدا خودم بدون کفش دويدم تا ببينم روي اين زمين، پاي برهنه ميشود دويد. حالا مطمئن شدم ، چون من توانستم ، پس شما هم مي توانيد .»