اکیپ حاج هادی

اکیپ حاج هادی
با خاطراتی از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين

ماجرای « اکیپ حاج هادی » در نوید شاهد شنیدنی شد

کتاب « اکیپ حاج هادی » به قلم نویسنده مرحوم «جعفر كاظمی» بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است. شما می‌توانید این کتاب را در نوید شاهد بشنوید.

خاطره‌گویی رزمندگان دوران دفاع مقدس پیشوا در شب خاطره برگزار می‌شود

مراسم شب خاطره با عنوان «یاد‌های مقاومت و ایستادگی»، امروز پنجشنبه ۲۵ فروردین، ساعت ۲۰:۳۰ در صحن امامزاده جعفربن موسی الکاظم پیشوا برگزار می‌شود.

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| شهید محمد

در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «محمد نائینی محمدی» روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «روز اعزام فرارسید، حاج اسدالله جنیدی، برادر حاج هادی تا مرا دید متعجب شد و گفت: خوش آمدی، شهید محمد! از این روز به بعد معروف شدم به شهید محمد. و به یاری خدا تا آخر جنگ ۱۳ بار دیگر توفیق حضور در جبهه‌ها را پیدا کردم.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| اربعین سیدالشهدا(ع) در سال 1360

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «حاج هادی» روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «اربعین سیدالشهدا(ع) در سال 1360 بود. هیأت مذهبی در صحن مطهر امامزاده جعفر(ع) پیشوا گرد آمده و در حال عزاداری بودند. ما هم به عشق امام حسین(ع) از خود بی‌خود شده بودیم. چون روز بعد عازم جبهه بودیم، همهِ بچه‌های اکیپ آماده بودند تا در محضر ملکوتی امام رضا(ع) برای توفیق خود و رزمندگان اسلام دعا کنند.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| پاتوق اِکیپ

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «عزیزالله جنیدی» روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «در طبقه زیرین خانه‌مان یک مغازه داشتیم. مغازه ساعت سازی بود. داده بودیم اجاره. جنگ که شروع شد، اجاره را فسخ کردیم و واگذارش کردیم به ستاد پشتیبانی و تا آخر جنگ در خدمت ستاد بود. محل استقرار اکیپ حاج هادی هم همین جا بود.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| ستاد آوارگان

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «منصوره جنیدی» روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «پس از اسکان ده‌ها آواره جنگی و فراهم نمودن یک زندگی نسبی برای آنها و برپایی جشن عروسی برای آن عروس و داماد خرمشهری در پیشوا، آوازه خدمات رسانی اکیپ حاج هادی به جنگ زده‌ها تا دور دست ها رفت.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| مهمان نوازی

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «حسین سیلسپور» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «احساس مسئولیت حاج هادی نسبت به مهاجرین جنگ زده زبان زد خاص و عام بود. گاهی از جبهه تماس می‌گرفت و جویای احوال آنان می‌شد.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| پدران شهدا

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «حاج اسماعیل نائینی‌محمدی» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «وقتی خبر شهادت پسرم محمد را به من دادند، بی‌آن که چیزی به همسرت بگویم، رفتم تو مغازه کبابی‌ام. برای پذیرایی از میهمان‌ها نزدیک به هزار سيخ کباب پختم. در مغازه را بسته بودم و در حالی که با خودم خلوت کرده بودم، پای اجاق در حین کار مدام اشک می‌ریختم. بعد رفتم خانه و منتظر مهمان‌ها شدم.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| تأسی از مولا علی(ع)

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «حاج هادی» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «به تأسی از مولایمان علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) باید با اسرا مدارا کنیم. این‌جا سرزمین ایران است. ایرانیان به مهمان نوازی شهره‌اند. فرزندان ما اکنون نزد خدایشان روزی می‌خورند. کاری بکنید که شهیدانمان پیش خدا شرمنده نشوند.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| دعای دانش آموزان

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «عزیزالله جنیدی» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «در عملیات فتح‌المبین ترکش خمپاره‌ای ما را قابل دانست و تو بدنم جاخوش کرد. چون جراحتم زیاد حاد نبود، خودم از اعزامم به تهران ممانعت کردم. یکی دو روزی را در همین جنوب بستری شدم.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| ایستگاه صلواتی

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «علیرضا زواره» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «یکی از جاهایی که شدیداً مورد تنفر دشمن بود، ایستگاه های صلواتی بود؛ به خاطر تأثیر بسیار خوبی که این مراکز بر روحیه رزمنده ها داشت. به همین خاطر همواره یکی از اهداف بمباران های هوایی دشمن به حساب می آمد.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| بستنی بهشتی!

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «مرحوم حسن ترابی» ار رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «تابستانها گروه بستنی ساز به سرپرستی محمود کریمی قناد عازم جبهه می شدند تا جگر رزمنده ها را توی گرمای بالای چهل پنجاه درجه با بستنی سنتی خنک حال بیاورند. یک بار تو جزیره مجنون به دلم افتاد که هرطور شده به نیروهایی که در سنگرهای کمین هستند، بستنی برسانیم. کار سختی بود. روز نمیشد این کار را بکنی. ممکن بود سنگرهای کمین لو برود.»

بُرشی از کتاب « اکیپ حاج هادی »| شکست ارتش دنیا

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب " اکیپ حاج هادی " به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «عزیزالله جنیدی» ار رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «صدام صد سال هم با شما بجنگد، در نهایت آن کسی که شکست می‌خورد يقيناً خود اوست. همه ارتش‌های دنیا هم که بیایند شکست خواهند خورد. من اگر این را می‌دانستم همان روز اول جنگ تسلیم می‌شدم. بیچاره از این که دیده بود صدام چه کلاه گشادی به سر نیروهایش گذاشته، ناراحت و عصبی بود.»

انتقام در عاشورا

جانباز «محمد نائینی محمدی» گفت: ظهر عاشورا محشری به پا شد که نگو. خون حسینی در زگ های سپاهیان اسلام به یکباره به جوش آمد. آنان که ندای: «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را شنیده و پا در میدان بلا نهاده بودند.

برشی از کتاب " اکیپ حاج هادی "

نوید شاهد به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی برشی از کتاب پر مخاطب« اکیپ حاج هادی » را برای مخاطبین خود به اشتراک می گذارد.
گزارش اختصاصی نوید شاهد شهرستان های استان تهران با جانباز 50 درصد محمد نائینی محمدی

روایت سفر تا پشت در بهشت

نائینی محمدی گفت: شاهد زدن تیر خلاص به دوستانم بودم. من در تیراندازی اولیه پاهایم تیر خورد. بعد که بالای سرم آمدند دوباره تیراندازی کردند. در همان حال کتکم زدند و تیر خلاص را در گردنم خالی کردند.
طراحی و تولید: ایران سامانه