خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «ابراهیم احترامی» میگوید: «از ازدواجمان زمان زیادی نگذشته بود که جنگ شروع شد. شهید خیلی دوست داشت به جبهه برود ولی جایی که خدمت میکرد نمیگذاشتن که به جبهه برود، شهید به من گفت «اگر سپاه به من اجازه ندهد از طریق بسیج به جبهه میروم». مادر شهید گفت «ابراهیم میشه به جبهه نری؟» و شهید در جواب گفت «خواهش میکنم راضی باشید تا من به جبهه بروم»»