روایتی خواندنی از زندگی شهید «اسماعیل پازوکی» منتشر شد
اسماعیل پشت در ایستاده و منتظر بود تا نمازش تمام شود، تا به داخل اتاق بیاید و با من صحبت کند. حسین پازوکی، پدر اسماعیل، تا به حال دو دفعه به جبهه رفته بود و اسماعیل، از رفتن پدرش همیشه ناراحت می شد. چونکه دلش می خواست به همراه پدرش به جبهه برود و با دشمنان بجنگد.