سوسنگرد - صفحه 3

سوسنگرد

شهیدی که باوجود مجروحیت، دوباره راهی جبهه‌ها شد

نوید شاهد - شهید "اکبر غفوری‌راد" با وجود اینکه یک بار در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل مجروح شده بود، دوباره راهی جبهه‌ها شد و سرانجام در سوسنگرد بر اثر سوختگی و اصابت ترکش گلوله توپ، به آرزوی خود که شهادت بود، رسید.

در راه پیشبرد انقلاب، از هیچ کوششی فروگذار نباشید

نوید شاهد - شهید "جمال فلاحتی" در بخشی از وصیت نامه خود نگاشته است: «در راه پیشبرد انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نباشید و در راه حق قدم نهید و در این راه از سختی ها و کمی رهروان نهراسید؛ زیرا خداوند به ما وعده ی پیروزی حق بر باطل داده است.»

بُرشی از کتاب" گفته‌هایی از اسارت"

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "گفته‌هایی از اسارت"، روزهای سخت و غم انگیز اسارت را روایت می‌کند، که می‌خوانیم: «آتش سنگین دشمن برای مقابله با حمله رزمندگان ما، تلفات زیادی را بر نیروهای ما وارد ساخت اما آن شب تا صبح درگیری ادامه پیدا کرد، در جبهه‌ای که ما حمله را شروع کرده بودیم، پیشروی ادامه داشت طوری که پاسگاه زید را هم پشت سر گذاشته و به طرف مرز ایران و عراق جلو می رفتیم در طول مسیر چند تن از نیروهای عراقی را نیز به اسارت گرفته و به پشت جبهه انتقال دادیم.»

چریکی که هرگز بازنگشت

نوید شاهد - شهید "محمدهادی مخلصی" بیستم خرداد ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش علی‏‌محمد و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره کارشناسی در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و عضو گروه دکتر مصطفی چمران شد. هجدهم آذر ۱۳۵۹ در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. نوید شاهد سمنان، شما را به مطالعه زندگی این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.

پاسداری از انقلاب رو با دهها مدرک لیسانس عوض نمی‌کنم

نوید شاهد - «آهسته گفتم: هادی! برو آبی به دست و صورتت بزن! استاد داره نگات می‌کنه. از فرط خستگی سر کلاس درس چرت می‌زد. شبانه روز یکی دو ساعت بیشتر نمی‌خوابید. تا آخر ساعت به سختی چشم‌هایش را باز نگه داشت. بعد از زنگ گفتم: هادی کارهات رو کم کن، دَرسِت واجب‌تره ! کتاب‌هایش را دسته کرد و جدی و مطمئن گفت ...» آنچه خواندید به نقل از هم کلاسی دوره دانشگاه شهید "محمد هادی مخلصی" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
شهید «مختار تاجیک»:

از کمبودهایی که در جامعه وجود دارد ناراحت نشوید

در وصیت نامه شهید «مختار تاجیک» آمده است: در این زمان که زمان جنگ است ممکن است در جامعه کمبودهایی وجود داشته باشد پس از این کمبودها ناراحت نشوید که خداوند در هر لحظه شما را آزمایش می کند.

رویای صادقانه

مادر شهید "ناصر توکلی"نقل می کند:«از خدا خواستم جایگاه و منزلت پسرم را به من نشان دهد. همان شب خواب دیدم به جایی رفته ام که درآنجا دو پیرمرد نورانی نیز حضور دارند. گفتند:دنبال چی می­ گردی؟ گفتم:دنبال بچه ام می ­گردم و پسرم را گم کرده ­ام. آنها گفتند:دنبال ما بیا! با ایشان رفتم. جنازه پسرم را داخل چیزی شبیه طلا پیچیدند.من و دخترم جنازه را بلند کردیم و پرسیدیم:«کجا ببریم؟». گفتند:«ریکان.» پیش پسر عمه ­اش که شهید شده­ بود. جنازه را سینه زنان به ریکان بردیم...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه ادامه این خاطره دعوت می کند.
خاطراتی پیرامون شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»؛

مثل امام حسين (ع) باشيد!

اکبر دست زير اسلحه اش زد و گفت: « مگر نمي بيني؟ آب مي خورد؟!» اجازه نداد به سويش شليک کنند. بعد هم سفارش کرد:« شما مثل امام حسين (ع) باشيد، نه مانند دشمنان امام حسين (ع).»

تاو | روایتی از دلاورمردی رزمندگان دامغانی

کتاب "تاو" به قلم ابوالفضل عالمی روایت دلاوری گروهی از رزمندگان دامغانی است که به دلیل آشنایی با موشک تاو، نقش مهمی در شکست حصر سوسنگرد در دوران دفاع مقدس ایفا کردند.

شهید 20 ساله و پیکری که سوخت

شهید مفقودالاثر «غلامحسین اسلامی» 20 ساله بود که در سوسنگرد حین حمل مهمات با اصابت توپ به خودرو، پیکرش به طور کامل سوخت و شهید شد.

شهیدی که همرزمش را نجات داد ولی خودش شهید شد

شهید مفقودالاثر «پرویز راشدی‌باویل‌علیایی» در منطقه عملیاتی سوسنگرد همرزمش را نجات داد ولی خودش به شهادت رسید.

شهید خواب شهادتش را دیده بود

مادر شهید احمد بیگداشتی در روایتی کوتاه از فرزندش می گوید: 20 روز قبل از اعزام گفت من شهید می شوم چون خواب دیدم که می روم و دیگر برنمی گردم.

آلبوم تصاویر/ شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»(3)

شهید «علي‌اكبر محمدحسيني» سال 1337 در كرمان متولد شد و در دوازدهم آذر ماه 1360، در زير پل سابله (پل ارتباطی سوسنگرد به بستان) به شهادت رسيد.
خاطره ای از شهیده فریده سیاحی

دعا کرد قبل از پسرش به شهادت برسد

روزی که پسرش به جبهه رفت زیر لب دعا کرد که او قبل از پسرش به شهادت برسد، چون تحمل داغ فرزند دلبندش را ندارد . آن روز هیچ کس گمان نمی کرد که شهیده فریده سیاحی، از سوسنگرد به بهشت پر بکشد و با بدنی غرقه خون به دیدار حضرت فاطمه زهرا(س) بشتابد.
مروری بر زندگی شهید ایران بانو سعیدی پور نیسی به مناسبت روز پرستار

«ایران بانو» پرستار غریب سوسنگرد

در جای جای شهر سوسنگرد ، هنوز می توان جای پای تو را دید که با شوق خدمت به مردم رنجیده به بیمارستان می رفتی و خسته بر می گشتی. کوچه های سوسنگرد تا همیشه ی زمان، به یاد خواهند داشت که اگر چه زمان استراحتت بود اما تو در اوج بمبارانها، بر می خاستی و با پای پیاده خود را به بیمارستان می رساندی.

راز مزاری غریب در بهشت زهرا

من و همسرم با دختر دو ساله مان شهلا و خواهر کوچکش که شش ماهه بود در روستای ابو حمیظه از توابع سوسنگرد زندگی می کردیم که جنگ تحمیلی آغاز شد و هر روز روستا و اطراف آن را بمباران می شد.

شهید لیلا بوعذار که بود؟ سربازان بعثی چگونه خواب را از چشمان کودکان سوسنگرد ربودند؟

عربده های مستانه سربازان بعثی، خواب را از چشمان کودکان ربود و رویای شیرین و کودکانه آنها را به هم زد. نعره های زشت افسران متجاوز، ترس را بر دل کودکان حاکم کرد و اشک را به گونه هایشان جاری ساخت.

شهیده فرح سیاحی فرزند حاج حمید| دختر مومن و با حجاب سوسنگرد ی!

دوازده بهار کافی که تو شکوفا شوی. دوازده نوروز بس بود که در قلبها جا بگیری و غم شهادت دلها را بسوزاند. دوازده ماه رمضان توانست تورا به مهمانی خدا برساند و تو از دست بانوی آب آینه زهرای مرضیه، جام کوثر بنوشی.

جنایت روستای آلبو جلال سوسنگرد / عراقی ها کوی ابوذر را تصرف کرده بودند سراغ تهران را می گرفتند!

در بخش آلبوجلال شمالی از بخشهای سوسنگرد ، منزلی است که مادر آن خانواده، ناگفته های فراوانی از روزهای آغاز جنگ تحمیلی و تهاجم ارتش بعث عراق در شهریور 1359 دارد. خانم صبیحه جلالی چند تن از خانواده اش از جمله مادر و پدرش در همان آغاز جنگ به شهادت رسیده اند.

باید قدر امام را بدانیم

در وصیت‌نامه‌ شهید "سیف‌الله ملازینلی" می‌خوانیم: باید قدر امام را بدانیم که ما را از ظلمت طاغوت نجات داد و به نور و روشنایی رساند...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه