در زمان حضور گروهکهای ضدانقلاب، مردم روستای دولاب که در فضایی معنویی و با اعتقادات دینی زندگی کرده بودند، مورد اهانت گروهکها قرار گرفتند. عوامل استکبار خبر نداشتند که بازی کردن با اعتقادات دینی مردم چه عواقبی برایشان دارد...
در خواب به من گفت : در زندگی سختی ها و محرومیت های زیادی کشیدم اما شکر خدا حالا راحت و در جایی هستم که همیشه آرزویش را داشتم. اکنون در جوار پیامبر گرامی(ص) و خاندان پاک ایشان هستم.
زماني كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد، صفا و صداقت را در انقلاب مشاهده كرد. بدين خاطر به بسيج آن لشكر بي ادعا ومخلص پيوست، تا در مقابل ستمكاران و وطن فروشان مردانه بايستد....
با رسیدن به سن انجام خدمت نظام، با توجه به اینکه خود شاهد ظلم و ستم و جنایات ضد انقلاب در حق مردم مسلمان و محروم کردستان به ویژه مردم روستاها بود، بی درنگ خود را معرفی و به عنوان سرباز پاسدار مشغول گردید...
داوطلبانه و برای انجام خدمت سربازی خود را معرفی و به عنوان پاسدار وظیفه و در کنار سایر رزمندگان به دفاع از دین و نظام و نوامیس مردم مسلمان و محروم منطقه برخیزد....
ابراهیم با رسیدن به سن خدمت سربازی، داوطلبانه خود را معرفی و به عنوان پاسدار وظیفه در چندین عملیات نظامی بر علیه ضد انقلاب و پاکسازی منطقه از لوث وجود انقلاب فعالانه شرکت نمود. ...
پدر با دیدن آسمان بلافاصله آماده شد، سلاحش را روی دوشش انداخت،قرآن را بوسید و سه مرتبه گفت: ای نگهدارنده ی انسان در همه ی حالات،زن و فرزندانم را به تو می سپارم....
او نيز يكي از كساني بود كه در عقدپيمان جوانمردي، مردان مرد روستاي دولاب ، براي مقابله با ملحدين ضدانقلاب،حضور داشت، آن را امضا كرد و با خون سرخش، بر آن تأييديه نوشت....
حبیب الله همراه همرزمان خود، پیمان مقابله با ضدانقلاب را امضا کرد و در این مسیر وفادارانه باقی ماند و خون پاکش رادر شب بیست و هشتم اسفند ماه سال 1360 ، در زادگاهش به پای درخت تنومند انقلاب اسلامی ریخت...