هادی فضلی

«حرف ما این بود که این قدرت طلبی‌ها و ریاکاری‌ها و خودخواهی‌ها باید محکوم شود، با ناحق باید مبارزه کرد و برنامه جاهلیت باید برچیده شود و عدالت باید باشد نه ظلم و ستم. ما گفته بودیم که اسلام باید زنده باشد، حق باید حاکم باشد و مردم باید حق حیات داشته باشند و به همین خاطر ما را زدند و کشتند و بدنمان را پاره پاره کردند و فرزندانمان را در زیر بمب‌های خوشه‌ای و موشک‌های ۹ متری قرار دادند، چون ما حق می‌گوییم و از مظلوم دفاع می‌کنیم...» چه شباهت شگفتی است میان این سخن شهید با حال و هوای این روز‌های ما و این دفاع مقدس ۱۲ روزه... با این حساب، آیا شهید، زنده‌ترین زندگان تاریخ نیست؟!

به بهانه سالگرد عملیات غرور آفرین مرصاد و نقش بی بدیل رزمندگان همدان در به هلاکت رساندن منافقین کور دل در تنگه مرصاد و منطقه عملیاتی چارزبر.

در طول دوران افتخارآميز دفاع مقدس لباس رزم و جهاد را از تن بيرون نکرد. روزي که به جبهه رفت تا ۲۰روز مانده به پايان جنگ مردانه در جبهه ماند تا رسالت تاريخي خود را به انجام رساند. بارها مجروح شد و سخت‌تر از آن زخم فراق بسياري از دوستانش را به‌جان خريد و صبورانه در راه خدا مقاومت کرد تا آنکه سرانجام در روز هفتم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در جبهه اسلام‌آباد غرب و در جریان عملیات غرور آفرین مرصاد و در حالي که مسئوليت فرماندهي اطلاعات و عمليات تيپ سوم لشکر۳۲ انصارالحسين(ع) را به عهده داشت آخرین ماموریت خود یعنی به درک واصل کردن منافقین کوردل را در کنار دیگر سرداران شهیدی چون بهرام مبارکی به انجام رساند و به آرزوی همیشگی اش یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد.

با پيوستن به واحد اطلاعات و عمليات لشکر۳۲ انصارالحسين(ع) نشان داد براي پيروزي اسلام حاضر است سخت‌ترين و حساس‌ترين کارها را قبول کند. مأموريت‌هاي دشوار و طاقت‌فرسايي را به انجام رساند و همراه با ياران دلير خود، با نفوذ به عمق جبهه دشمن و کيلومترها ورود به خاک دشمن، شناسايي‌هايي را انجام داد و ناممکن‌هايي را ممکن ساخت که با تفکرات مادي قابل باور نيست.

در تشکیلات انقلابی بسیج بی وقفه فعالیت کرد و برای استحکام پایه های نظام جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نبود. جنگ که شروع شد به جبهه رفت و ققنوس وار آتش را مأمن خود برگزید و مناطق مختلف عملیاتی از او رشادت و شجاعت ها دیدند.

هادی با پیوستن به واحد اطلاعات و عملیات لشگر انصارالحسین(ع) مأموریت های دشوار و طاقت فرسایی را به انجام رسانید و همراه با یاران دلیر خود شناسایی های ناممکن را ممکن کرد. او در طول سال های دفاع مقدس لباس رزم و جهاد را از تن بیرون نکرد و تمام مدت عاشقانه با دشمنان اسلام پیکار نمود.

مهدی قراگزلو، علی خوش لفظ، هادی فضلی ، کریم مطهری، عزیز امرالله، محسن جام بزرگ، محمد بابازاده، عمو اکبر، آقا مصیب، شهید جربان، حسینعلی مرادی، علی آقا و همه و همه با هرچی تو دستشون بود علی تابش رو می زدند با دسته کلنگ، شلنگ، و و و ولی علی تابش فقط می خندید.

او در طول سال های دفاع مقدس لباس رزم و جهاد را از تن بیرون نکرد و تمام مدت عاشقانه با دشمنان اسلام پیکار نمود. زخم فراق بسیاری از دوستانش را به جان خرید و صبورانه در راه خدا مقاومت کرد تا آنکه سرانجام در سال 1367 در منطقه اسلام آباد و در جریان عملیات مرصاد به شهادت رسید.

امت شهید پرور استان همدان، اینجانب که از نزدیک، شاهد دلاوری‌های فرزندان مخلص و شجاع شما بوده‌ام نمی‌دانم با چه زبانی از ایثارگری‌های فرزندان شما بایستی تشکر و قدردانی کرد و به چه قلمی این رزم بی سابقه آنها را توصیف کرد. برادران رزمنده لشکر پیروز 32 انصار الحسین همانند قهرمانان عاشورا با چنان قدرتی در مقابل نیروهای بعثی و منافق می جنگیدند و دشمن را تار و مار می کردند که گویا، قدرتی الهی به دست مردانی پاک بر سر جنایتکاران باریدن گرفته است".

آري ما گفته بوديم كه اسلام بايد زنده باشد حق بايد حاكم باشد و مردم بايد حق حيات داشته باشند و به همين خاطر ما را زدند و كشتند و بدنمان را پاره پاره كردند و فرزندانمان را در زير بمب هاي خوشه‌اي و موشك هاي 9 متري قرار دادند چون ما حق مي‌‌‌گوييم و از مظلوم دفاع مي‌كنيم و بر ظالم مي‌تازيم.

فاطمه همه شروط هادی را برای ازدواج پذیرفت و با قلبی آکنده از مهر و عطوفت به هادی و ارادت به اهل بیت (ع) به عقد او درآمد و با قبول شروط هادی و امضای عقدنامه عشق خود به همسر را ثابت کرد، عشقی که سرشار از ایثار و فداکاری بود.