کربلای5 - صفحه 3

سردار شهید کاظم فتحی زاده در سال 1336 در ایلام متولد شد. او در امتحان ورود به جمع سربداران گروه ضربت قبول شد. او در آزمون های سخت جنگ ، چه در نبردهای جمعی و چه در تنهایی پیروز و سربلند درآمد. ، او در عملیات آزادسازی میمک ، عاشورای 2 ، محرم ، والفجر 3 ، والفجر 5 ، والفجر 9 ، والفجر 10 ، کربلای 1 ، کربلای 4 ، کربلای 5 و کربـلای 10 در مسئولیت های مختلف فرماندهی و اطلاعات و عملیات در لشگر 11 امیرالمومنین (ع) سپاه پاسداران حضوری فعال داشت. بعد از جنگ مدتی به تفحص شهدا و سپس به پاکسازی میادین وسیع مین در دشت های میمک ، مهران و چنگوله پرداخت . هشت سال در دفاع مقدس بود و دوازده سال بعد جنگ را هم میان سنـگرها و میـادین میـن گذراند .او عاقبت در حین پاکسازی میادین مین جامانده از کربلای مهران در 25/12/1378 در دامنه های قلاویزان بر اثر انفجار سنگین یک مین به خیل شهیدان پیوست.

شهید سید احمد حسینی در سیزدهم اسفند ماه 1365 به شهادت رسید. به مناسبت سالروز شهادتش وصیت نامه این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم:

شهید امیر حاج امینی در روستای علیشار از توابع زرند ساوه در سال 1340 متولد شد. امیر حاج امینی از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است. بیسیم چی لشگر 27 محمد رسول الله بود. دهم اسفند 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 .به شهادت رسید. به مناسبت سی امین سالروز شهادت امیر حاج امینی وصیت نامه این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم:

ده روز احمدرضای من پیکر بی جانش بین مرز ایران و عراق افتاده بود. یاد این کلمات افتادم که شهدا در بیابان ها همدمی نداشتند مگر مادرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها، احمدرضای من رفت و دیگر برنگشت.

بعد از لو رفتن عملیات کربلای چهار توسط منافقین و ستون پنجم، در زمان کوتاهی آماده برگزاری عملیات کربلای 5 شدیم...

سی‌امین پاسداشت شهدای شلمچه حماسه کربلای 5 و جمعی از شهدای همدان همراه با گرامیداشت شهدای مدافع حرم در همدان برگزار خواهد شد.

شهيد علي ثناجو : می خواهم سنگر خالی ام را پُر کرده و سلاح خون آلوده ام را برداشته و با دشمنان اسلام و قرآن بجنگید و این را بدانید که شهادت آرزوی من بود.

شهید محمدعلی حسین زاده مالکی در سال 1333 در اهواز متولد شد. دوران تحصیلات خود را در دبیرستان شاهپور گذراند. کلوپ مذهبی دبیرستان تشکیل داد. در شوای انجمن دانشوران اهواز شرکت داشت. طی تظاهراتی در روز عاشورای 1352 گروه متلاشی می شود و شهید سبحانی که محور قضایا بود و شهید علم الهدی توسط ساواک دستگیر می شوند. سبحانی زیر شکنجه به شهادت می رسند. بعد از این قضایا حرکتی در راستای حرکت امام که مبارزه مسلحانه است را آغاز می کند تحت عنوان گروه موحدین. عبودیت، دعا، تضرع، زاری و به خدا نزدیک شدن را کنار نمی گذاشت. ایشون در شبیخون های اول جنگ شرکت می کنند. عضو شورای فرماندهی سپاه منطقه 8 خوزستان لرستان می شود که باعث می شود با شهید سردار دقایقی آشنا می شودو این قضایا باعث نزدیکی سرداراسماعیل دقایقی وسردارمحمدعلی مالکی می شود. بعد از آن بارها در عملیات های مختلف شرکت داشتند وهرطور شده شب عملیات خود را به جبهه می رساند. دو روز بعد از شهادت دقایقی ایشان به اتفاق سه همرزمش دو فرمانده و یک بیسیم چی محور عملیاتی را تحویل می گیرند و وارد منطقه عملیاتی شلمچه (عملیات کربلای5 )می شوند و برای تحلیل عملیات در سنگر رو باز قرار می گیرند و مورد اصابت خمپاره دشمن قرار می گیرند و به شهادت می رسند.

از شهدا گفتن و شنیدن همیشه جا دارد اما آنها به قدری خالصانه و بی ادعا قدم در راهی گذاشتند که تنها از عمق جان با خدای خویش معامله کردند حتی نشان و اثر نیز از خود به یادگار نگذاشتند. شهیدی که اگرچه آثار زیادی از او بر جای نماند اما نوشته ای سرشار از درس عقیده و جهاد دارد. به مناسبت سالگرد عملیات کربلای پنج برای اولین بار دستخطی از شهیدعلی اوسط حمیدی از مرکز اسناد ایثارگران منتشر می شود.

اینجانب علی عابدینی با اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت انبیاء از حضرت آدم تا خاتم و امامت ائمه اطهار و با اراده و اختیار وصیت نامه ام را آغاز می کنم .

سردار شهيد خانميرزا استواري در سال 1338 در شهرستان مرودشت و در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود.

نوید شاهد: در عمليات كربلاي 5 از ناحيه سر مجروح شدم و مقداري از كاسه سرم برداشته شد. به پشت جبهه رفتم و بعد از درمانم، راهي خانه شدم. در آن مدت، دلم طاقت ماندن نداشت. م

نوید شاهد: سال 1365 در عمليات كربلاي 4 در گروهان 2 گردان يا رسول(ص) بودم. شب عمليات، ما از گمرك خرمشهر به طرف اروند رود حركت كرديم. ..

نوید شاهد: در شام غريبان عاشوراي حسيني سال ۱۳۲۲ در يكي از روستاهاي «فريدونكنار» به دنيا آمد. او اولين فرزند زوج «محمد حسن بصير» و سيده «سكينه طيبي نژاد» بود كه در دورة ارباب و رعيتي به عنوان يك رعيت در زمين هاي ارباب كشاورزي مي كردند. مادرش مي گويد : «در آن دوره ما رعيت مردم بوديم و گندم و پنبه مي كاشتيم. ما كار مي كرديم و ارباب مي برد. حتي خانه اي كه زندگي مي كرديم مال ارباب بود.»...

نوید شاهد: مرحله سوم عمليات كربلاي پنج، پاي آقا مهدي تا زانو در گچ بود. آثار جراحت و زخم در جسم ايشان لبريز بود و پزشكان بر استراحت مطلق ايشان تأكيد داشتند. عصر بود شايد، كه ناگهان ديدم آقا مهدي در حال باز كردن گچ هاي پايشان هستند.