احمد کشوری

احمد کشوری

نصب تندیس سرلشکر خلبان شهید « احمد کشوری » در میدان شهید کشوری ایلام

به همت اداره ارتباطات و امور بین الملل شهرداری و شورای اسلامی شهر ایلام تندیس سرلشکر خلبان شهید « احمد کشوری » در محل تقاطع غیرهمسطح شهید کشوری شهر ایلام نصب شد.

روایت مادری گرامیداشت معلم شهید «احمد کرمی» برگزار شد

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام در ویژه برنامه روایت مادری گرامیداشت معلم شهید «احمد کرمی»، با اشاره به لزوم افزایش تعداد تالیفات کتب در حوزه ایثار و شهادت، بیان کرد: کتاب بهترین و ماندگارترین رسانه برای معرفی شهدا است و امیدوارم این چنین کتاب هایی برای همه شهدا نگاشته شود که نسل های آینده بداند که کشور و نظام با چنین رشادت هایی پایدار مانده است.

فرزندانم را به اندازه ای دوست دارم که جای خدا را در دلم، تنگ نکنند

امیر سرلشکر خلبان شهید « احمد کشوری » در جبهه هر بار که از مریم 3 ساله و علی 3 ماهه اش صحبت می شد می گفت : آنها را به اندازه ای دوست دارم که جای خدا را در دلم ، تنگ نکنند. گزيده زندگينامه اين شهيد بزرگوار را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

گذری بر آثار هنری شهید احمد کشوری که در موزه مرکزی شهدا نگهداری می‌شود

پانزدهم آذرماه سالروز شهادت خلبان شهید « احمد کشوری »؛ بزرگ مردی است که علاوه بر عشق و علاقه وافر به امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، تلاش‌های بسیاری برای تثبیت انقلاب انجام داد. در کلیپ زیر مجموعه آثار هنری و موزه‌ای این شهید والامقام که در موزه مرکزی شهدا نگهداری می شود را می‌بینید.
روایت پیرزن عشایری از مردانگی شهید کشوری؛

فرشته کوچک من، 10 روز پس از شهادت « احمد کشوری » به آسمان پَر کشید

«صنم امیدی» پیرزن عشایر از دیار ایل غیور ملکشاهی است، او در عین سادگی خاطره ای از شهید « احمد کشوری » را برایمان روایت می کند که از اخلاق و نوعدوستی این شهید بزرگوار حکایت دارد. شهید کشوری فرزند این زن عشایر را از مرگ نجات می دهد اما همین نوزاد 10 روز پس از شهادت خلبان شهید « احمد کشوری » به آسمانها پر می کشد. متن کامل این خاطره زیبا را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
15آذر ماه سالروز شهادت خلبان شهيد «احمد كشوري» گرامي باد

تا زنده ام چشمانم را در آسمان به دنبالش می چرخانم

نويد شاهد - «صنم امیدی» بانوي زحمتكش عشایر و پرکار از دیار شجاعان،شهرستان ملکشاهی است ، او به زبانی ساده خاطره ای از شهید « احمد کشوری »روایت می کند که ابعاد دیگری از اخلاق و نوعدوستی را در عرصه کارزار دفاع مقدس به رخ می کشاند.ایثار و فداکاری و مهر ورزی اين شهيد والامقام است که در آسمان دل مردمان اين ديار جای گرفته است.نويد شاهد ايلام در ادامه شما را دعوت به مطالعه اين خاطره زيبا از رشادت دلاور مرد هوانيروز مي كند.
یادداشت/

احمد کشوری ، خلبانی بر فراز آسمان سنندج + عکس

نوید شاهد - شهید احمد کشوری اولین خلبانی بود که بلند شد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود.

مجموعه پوستر سرداران آفتاب (1) شهید احمد کشوری

نوید شاهد خراسان رضوی گزارش می دهد؛ اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاشهیدوامورایثارگران خراسان رضوی به مناسبت هفته بسیج اقدام به طراحی مجموعه پوسترهای سرداران آفتاب مشتمل بر 28 تصویر (در سری اول) با کیفیت بالا و قابلیت چاپ در سایز بزرگ پیرامون شهدای شاخص ملی در حوزه دفاع مقدس نموده که ضمن آن به معرفی آن شهید معظم نیز می پردازد.
یاد می کنیم خلبان شهید احمد کشوری در سالگرد شهادت

در وصف ع‍ق‍‍اب‌ ت‍ي‍ز پ‍رو‌از ج‍ب‍‍ه‍ه‌‌ه‍‍ا‌ي‌ ج‍ن‍گ

هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم ...

ارتشبد کائنات

احمد کشوری با اقدام شجاعانه مانع یک جنگ داخلی و قربانی شدن میلیون ها نفر شد. او ارتشبد کائنات است.

زندگی در کنار مردم ایلام

طبقه‌ی زیرین زیاد جالب نبود، فقط دو تا اتاق متروک و غیر قابل استفاده داشت. ولی وقتی آنجا را به کشوری نشان دادیم، لبخندی زد و قبول کرد. او واقعاً تصمیم گرفته بود تا آخر در ایلام بماند.

مأمور ويژه

احمد کشوری و حمیدضا سهیلیان دو دوست قدیمی و حمیدرضا همکار پروازی احمد بود. روایتی که می خوانیم شهادت حمیدرضا سهیلیان و شنیدن خبر شهادت و حال احمد کشوری است.

نجات بالگرد

روزهای اول جنگ بود و کشور در بهت آن به سر می‌برد. عراق همه جانبه و برق‌آسا حمله می‌کرد. آسمان کشور پر از خفاشان جنگی دشمن بود و سربازان دشمن راحت و بی‌خیال در ستون‌های طولانی و ممتد پا در خاک کشور می‌گذاشتند و به خیال فتح تهران پیش می‌آمدند.

فقط پزشک ایرانی

ششم خرداد سال 1359 بود که خبری ویرانم کرد. در پایگاه آرام و قرار نداشتم، بالاخره بالگرد 214 در آسمان پایگاه نمایان شد...

جنگ با سنگ

در منطقه‌، افسري از نيروي هوايي،‌ رابط ما بود و به ما كمك مي‌كرد....

لكه‌ي سياه رنج

آن لكه‌ي متحرك هر لحظه بزرگ‌تر هم مي‌شد. به لكه نزديك و نزديك‌تر شديم! آن لكه‌ي سياه، گروهي حدوداً سي و پنج نفره از مردان و زناني بودند كه همگي به جز يك پيرمرد كه لباس عربي رنگ روشن و عباي قهوه‌اي داشت،‌ آرام آرام در حال حركت بودند.

مردم ياري

آن روز عمليات جانانه اي انجام داده و نيروهاي عراقي را در اطراف ايلام تار و مار کرده بوديم

«روستاي عراق» روایتی از شهید احمد کشوری

احمد به آرامي گفت: من ديروز ديدم كه وضو گرفتي و نماز خواند.ي ما نظامي و مسلمان هستيم. ما بايد با نظامي‌ها بجنگيم. آن‌جا نرفتيم كه زن و بچه‌ افراد عادي را به گلوله و موشك ببنديم.

خرامیدن در میان ابرها

روز هجدهم بهمن سال پنجاه و هفت بود و تیم پروازی ما می‌بایست برای مأموریتی از پادگان پیرانشهر بلند شده و به سمت ارومیه بود. روزهای حساس و مهمی بود، کشور در التهاب و شوق انقلاب می‌سوخت و می‌گداخت.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه