پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به استخدام بسیج سپاه پاسداران درآمد. پس از فعالیتها و رشادتهای زیادی که از خود نشان داد، سرانجام در تاریخ 29 آذرماه 1364 در منطقه گیلانغرب (تاجیک) بهدرجه رفیع شهادت نایل آمد.
«علی سلطانی» میگوید: با توکل به خداوند، انتخابات انجام و دشمنان ناامید و مأیوس خواهند شد. جوانان عزیز بدانید که این آب و خاک به شما تعلق دارد ما برای این آب و خاک خونها دادهایم، پس برای حفظ آن در همهی صحنهها حضور داشته باشید.
شهید«هوشنگ خسرو زاده» در بخشی از وصیت نامه به یادگار ماندهاش آورده است: ای امام زمان! امت اسلامی ایران، سربازان واقعی تو هستند و هرگز به تو پشت نخواهند کرد و هیچگاه عهد و پیمان خود را نخواهند شکست، پس فرمانده و راهنمای آنان باش.
شهید«خلیل خردمند» در بخشی از وصیت نامه به یادگار ماندهاش آورده است: الهی هر آنچه به من دادی بیش از لیاقتم بود از جمله این فیض عظمی را که در ظهر عاشورای حسین در گرمای آفتاب، یاد حسین تشنه لب و یاد تمام شهدا و مصایب وارده بر زینب را به ما مرحمت نمودی، و عشق رفتن را عطا فرمودی.
شهید«مجتبیخانهساز» در بخشی از وصیت نامه به یادگار ماندهاش آورده است: امام را تنها نگذارید بایستی به انقلاب فرصت داد تا آن روح پاک و عطر آگین خود را نشان دهد و در تمام مراحل می بایستی از مقامات کشور و خدمتگزاران خالص حمایت کرد.
«امین عیسی پور»میگوید: 21 ساله بودم که علاقه زیادی به لباس نظامی داشتم. وارد کادر ارتش شدم و بعد از یک سال آموزش به منطقه عملیاتی عین خوش اهواز منتقل شدم و در گردان 199 ، گروهان دو حضور داشتم. خط مقدم بودیم در تاریخ 21 تیرماه 1367 عملیات آغاز شد، دشمن به ما خیلی نزدیک شده بود، به سمت گردان برگشتیم که به اسارت عراقیها درآمدیم.
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی«فرزاد احمدی»
«فرزاد احمدی» می گوید:28 ماه در مناطق جنگی خدمت کردم. 10 روز به پایان خدمتم مانده بود که اسیر شدم. در مناطق کردستان، صالح آباد ایلام، سومار و نفت شهرحضور داشتم.
«عادل باقری» میگوید: سال 1367 پنج روز در محاصره دشمن قرار گرفتیم به خاطر نجات یکی از دوستانم که روی دوشم بود از یک شیار میخواستیم عبور کنیم که رو به نیروهای خودی بیایم غافل از اینکه آنها نیروی خودی نبودند به دام بعثیها افتادیم.
شهید «یدالله پرمر» در دوران قبل از انقلاب در تظاهراتها شرکت میکرد و در یکی از تظاهرات، از ناحیه دست راست مجروح میشود، آیت اله و چند تن از برادران سپاهی در حالی که از اسلام آباد غرب دفاع میکردند شبانه به طرف سرپل ذهاب و پادگان ابوذر میروند که در تنگ داوود نیروی ضد انقلاب جلوی آنها را میگیرد و آنها را به شهادت میرسانند.
شهید«یداله چشم سیاه قیصر» از اولین روزی که امام دستور جهاد داد که به کمک روستائیان بروید و جهاد کنید در همان موقع به جهاد رفت و در جهاد سازندگی اسلام آباد فعالیت خودش را آغاز کرد و مدتی در روستاهای گهواره کار میکرد.
شهید «باقر پرویزیانی» هیچ هراسی یا ترسی از کشته شدن نداشت. اگر من و امثال من از کشور و ناموس خانواده خویش دفاع نکنیم چه کسی دفاع کند و همه جامعه ایران مدیون چنین شهیدانی هستند که با آرامش و خیال راحت زندگی میکنند.
شهید «علی اوسط خالقی» در بخشی از وصیتنامهاش نوشته است: مادر جان! این اولین آرزوی من بود که در این راه پر افتخار شهید شوم و از خون خود لالهای به بار آورم. تمامی همرزمانم این آرزو را در دل دارند. این آرزو نصیب عاشقان راه الله میشود.