داستان - صفحه 2

داستان

8 هزار دقیقه برنامه دفاع مقدس در صدا و سیمای کرمانشاه پخش می‌شود

نوید شاهد - مدیرکل صدا و سیمای مرکز کرمانشاه گفت: 8 هزار دقیقه برنامه با موضوع دفاع مقدس در این رسانه استانی تولید می‌شود.

جشنواره داستان كوتاه و خاطرات دفاع مقدس در مازندران

نوید شاهد - جشنواره داستان كوتاه و خاطرات دفاع مقدس به مناسبت چهلمين سالگرد دفاع مقدس در مازندران برگزار مى شود.

معرفی كتاب| روايت های من

کتاب «روایت های من» مجموعه داستان ی از جنگ ايران و عراق است كه به قلم حسين شكربيگی نويسنده ايلامی نوشته شده است.

اختتاميه جشنواره «اشك انار» در مازندران

اختتامیه نهمین جشنواره‌ «اشك انار» و داستان کوتاه «يوسف» فردا دوشنبه 12 اسفند ماه در سالن سلمان هراتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران برگزار مى شود.
معرفی کتاب

بر بال سرنوشت

این مجموعه به روایت داستان ی و مصور (کمیک استریپ) دفاع مقدس می پردازد.
شهید محمدتقی حسینی

داستان عجیب یک شهید مدافع حرم

سعید عزتی به تازگی درساحرانه به نقل یک داستان زیبا از یک شهید مدافع حرم پرداخته است.

فریادی از بی عدالتی و زورگویی / داستان ی به قلم معلم شهید يوسف ابراهيمي

دست خشن و پينه بسته اش ، به سر و صورتش کشيد و از ماشين پياده باشد . احساس کرد جوان تر شده ، بقچه اش را زير بغل گرفته بود و از فلکه به طرف گاراژ اليگودرز حرکت کرد . توی فکر بود. با هيچ کس حرف نمي زد...
آئین تجلیل از «احمد دهقان» در استان البرز برگزار می شود؛

تجلیل از ربع قرن نویسندگی داستان و رمان دفاع مقدس

حوزه هنری البرز و اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان البرز با همکاری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری کرج آئین چهل قلم و تجلیل از نویسندگان مطرح و برجسته کشور احمد دهقان را برگزار می‌کنند.
خاطرات جبهه

تهدید برای کشتن شیر

معرفی کتاب؛«اول اسم بابا»

یکی از راه‌های حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس که تا حد زیادی می‌تواند در تحقق این امر کمک کند، توجه به کودکان و نوجوانان است. هرچقدر این گروه سنی با مفاهیم دفاع مقدس آشنا شوند، سبب برکاتی است که کمترین آن، پایبندی به دستاوردهای دفاع مقدس است.

قاتل من لباس سبز بر تن دارد

پس ازشهادت پدرم، هنوزحضورشان را در زندگی خود احساس میكنیم و دربعضی موارد با واسطه هایی مانند خواب یا افراد دیگر ما را راهنمایی میكنند...

این بار شهید میشوم

مادر، من به قربانت بروم، اگر چيزي به تو بگويم قول ميدهي ناراحت نشوي؟ مادر قول داد. محمد سرش را پايين انداخت و گفت...
گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی

نوازشگران جان (دفتر چهارم) داستان های ایثار و شهادت

در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم
نویسندگان سر کار خانم ها سمیرا ثباتی مقدم، راضیه دخانیان و فاطمه طاهریان

معرفی کتاب «نه داستان »؛ داستان هایی با موضوع ایثار و شهادت

صوت قرآن رضا در فضا می پیچد : « اذا الشمس کورت . و اذا النجوم انکدرت . و اذا الجبال سیرت . و اذا العشار عطلت ... و اذا المووده سئلت . بای ذنب قتلت . » انعکاس صدا همه جا را در خود گرفته . انگار تمام بیابان با او هم نوا شده اند . تمام بیابان و هر چه در آن است : گوشت و استخوان و پلاک !

نخستین جشنواره فرهنگی، هنری و ادبی جوانان مدافع حرم برگزار می‌شود

دبیر نخستین جشنواره فرهنگی، هنری و ادبی جوانان مدافع حرم از برگزاری نخستین دوره این جشنواره در قم خبر داد و گفت: فراخوان این جشنواره به‌زودی اعلام می‌شود.

امیدواری به آینده (بخش پایانی ) / داستان ی به قلم شهيد علی حيدری

پس از يتيم شدن من چوپان کدخدا شدم . برادر کوچکم هم در خانه ی کدخدا بود . روزی از روزها گله ی کدخدا را بيرون از ده بردم اما بسيار سردم بود و هميشه زير سنگی بزرگ تکيه می دادم بعد از چند دقيقه که بلند شدم ديدم تا گله نيست پا به فرار گذاشتم . گريان و نالان می دويدم تا پس از چند دقيقه حرکت گله را پيدا کردم و مشغول شمردن گله شدم . ديدم تا بره ای کم آمده و باز هم مرتباً با کوشش بيشتر شمردم و باز هم يک بره کم آمد فکر می کردم بار الها اين بره چه شده ؟ آيا زنده هست يا گرگ خورده ؟ خيلی دنبال بره گشتم اما خبری از بره نبود .

اميدواری به آينده ( قسمت دوم ) / داستان ی به قلم شهيد علی حيدری

هوا که گرم شد گله را به سوی رودخانه بردم تا سيراب سازم ولی بين راه به فکر باغ کدخدا افتادم که دارای سيب و زرد آلو و غيره بود . پيش از ظهر گله را به رودخانه رساندم و به خاطر گرمی هوا گله خوابيده به سراغ باغ رفتم تا غذائی پيدا کنم . اما ناگفته نماند که باغبان مردی سياه چهره و بداخلاق بود . بالاخره گرسنگی مجالم نداد مثل گربه خود را به داخل باغ پراندم و شروع کردم به خوردن.

اميدواری به آينده / داستان ی به قلم شهيد علی حيدری

يکی از روزهای زمستان برای ديدار يکی از دوستانم روانه ی روستائی شدم . فاصله ی روستا با شهر بسيار دور بود و اين فاصله را می بايست با پاي پياده پيموده ، در اطراف راه جنگل بسيار بود و بيابانی در قلب انسان ها وحشت ايجاد می کرد . صدای هر جانواری ، پرنده ای ، انسانی به گوش انسان می خورد لرزه بر اندامش می انداخت و در راه رفتن پافشاری می کرد. من تمام اين مشقات و رنجها را پشت سر گذاشتم و راه را با هزار زحمت طی کردم تا بدان روستای مورد نظر رسيدم .

مختصری از وصيتنامه دانشجوي شهيد محمد داستان

خدا نكند كسي از مسلمين بخصوص شيعيان علي (ع) روانه جهنم ابدي شوند به خدا سوگند همه ما خواهيم مرد و هيچكداممان زنده نمي مانيم . چه سعادتي بهتر از راه سرخ حق كه شيفته معشوق باشيم و آنرا در بغل بگيريم .

معرفی کتاب «زخم پنهان» ؛ زندگی شهید جانباز «یوسف خورشیدی» به قلم همسر

کتاب داستان ی «زخم پنهان» با قلم توانای « حمیده نظرزاده» به رشته تحریر در آمده است. این داستان شیوا و خواندنی را نشر شاهد در سال 1386برای اولین بار در شمارگان 3000نسخه وبا قیمت 7500 ریال منتشر کرد. چاپ و صحافی این کتاب بر عهده سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر بوده است...
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه