دست به دعا شدیم که خدایا به عظمت خون شهداء بچه ها را کمک کن. وقتی که لباسهای غواصیمان را پوشیدیم هوا در حال تغییر کردن بود تا تاریکی هوا نم نم باران هم شروع شد. هیچوقت یادم نمیرود صفای نمازی که آنشب در سنگر خواندیم امام جماعت شهید(توکلی) بود.
در آن لحظاتی که فقط و فقط خدا بود که ما را نجات داد. ما برگشتیم ولی باید بگویم این مأموریت بیشتر از آنکه از لحاظ شناسایی منطقه برایمان نفع داشته باشد، شناخت خدا بود با عمق وجود.