مقام معظم رهبری در ادامه صحبتهاشون باز هم از علاقه شون به کرمان یاد آوری کردند و فرمودند من به دلایل زیادی به کرمان علاقمندم یکی از دلایلش همین آقای حجتی کرمانی هستند.
مرتض گفت: ببین جناب سروان، من فقط می خواستم بگویم که شلغم های عراق این قدر بزرگند که پنج تاش پنجاه نفر رو سیر می کند. آخر جناب سروان، شلغم های ایران خیلی کوچکتر از شلغم های عراق هستند.من خدای ناکرده منظور بدی نداشتم!
عکس گرفتن با صدام حسین بیش از حد برایمان سخت و نفرتآور بود، با اکراه جمع شدیم پشت صندلی صدام، حال بدی داشتم. نمیخواستم در عکس دیده بشوم، سرم را پایین گرفتم.
گفتم: «من نمیگم سیزده سالمه. هفده سالمه!» فواد برگشت به سمت اسماعیل، به او اشارهای کرد و ناگهان ضربه محکمی میان شانههایم نشست و پشت بند آن بارانی از کابل روی بدن و سر وصورتم فرود آمد.
ماه مبارک رمضان فرا رسیده بود. به جز عده معدودی که سخت مریض بودند، همه روزه میگرفتند. بچهها تمام شب را به دعا و مناجات میپرداختند. شب زندهداریهای ماه مبارک، اجر ویژهای هم داشت و آن شانس بیرون رفتن از آسایشگاه بود.