زندگی شهید مختار گندم چین

navideshahed.com

برچسب ها - زندگی شهید مختار گندم چین
خواهر شهید «مختار گندم‌چین» نقل می‌کند: « دایی که زنگ می‌زد، احمد پر می‌کشید. مختار با خواهر حرف می‌زد و احمد از سر و کول دایی بالا می‌رفت. برادر‌ها و خواهر‌های دیگر اعتراض می‌کردند: چرا همیشه تا از راه می‌رسی می‌ری خونه آبجی؟ می‌گفت: بچه‌هاش یتیم‌اند.»
کد خبر: ۵۹۳۲۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۵