گفتگویی با والدین شهید «ابراهیم احمدیزاده»
والدین شهید «ابراهیم احمدیزاده» میگویند: از لحظهای که ابراهیم رفت، چشممان به در بود. هر جا تشییع شهیدی بود، دنبال نشانهای میگشتیم؛ اما خبری نبود. هجده سال مفقودالاثر بود. از شیراز تا مشهد، هر جا صدایی میشنیدیم، میرفتیم. استخاره میزدیم، تسبیح میگفت؛ صبر. قرآن میگفت؛ صبر. فقط صبر… تا این که روزی از بنیاد شهید آمدند و گفتند؛ «پیکر پسرتان برگشته.» فقط پلاکش مانده بود، استخوانی خشک شده که از روی پلاک فهمیدیم خودش است. گفتیم این بچه ما نبود، بچه خدا بود؛ خدایی که بالاخره آرامش را به دل ما برگرداند.