شبانه روز در كوهها و دشتها به نبرد با دشمنان داخلي و خارجي انقلاب پرداخت و عاقبت روح تشنه، شهادت اين سردار مجاهد اسلام و انقلاب با نوشيدن شربت گواراي شهادت آرام گرفت.
خدایار درس خواندن را خيلي دوست داشت؛ خصوصا به خواندن قرآن علاقه خاصی داشت و هر گاه در مساجد مراسم بود و صداي قرآن شنيده مي شد، با عشق و علاقه اي خاص در آن محافل حضور مي يافت.
اینجا همه بر سر شجاعت و دلاوری، مبارزه و شهادت با هم رقابت می کنند؛ اینجا حسادتی نیست اما غبطه بر حال شهدا دل را می سوزاند، چرا که شهادت بر همه ما رزمندگان نوشیست بس گوارا.
به فرمانده اش این چنین می گوید: در قيامت پيش مادرم زهرا(ع) از تو شكايت مي كنم که مرا به جایی که قرار است در آن شهید شوم و به دیدار پروردگارم راهی شوم، نفرستادی.
به علت تبليغات اسلامي در دوران انقلاب در مدرسه، گزارش تبلیغاتش را مدير مدرسه به ساواك مهاباد می دهد که سهراب مدت يك هفته در صحرا و باغهاي اطراف وكيل كندي پنهان گرديد تا ساواک دستگیرش نکند.