نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره ای از شهید
شهيد"صادق احمدوند اقدم" سيزدهم فروردين ١٣٤٥ در شهرستان خوي به دنيا آمد.دانشجوي دوره كارشناسي بود به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت.نوزدهم دي ١٣٦٥ در شلمچه به شهادت رسيد.پيكرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص در باغ رضوان اروميه به خاك سپردند.
کد خبر: ۴۶۶۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(1)
شهید "طاهر اوجاقلو" بعد از شنیدن خبر شهادت برادرش راه او را ادامه داد و به نقل از همرزمانش با قدرت در راه دفاع از خاک و ناموسش به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۶۵۷۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۸

چون تو زیادی گریه و زاری می‌کنی، جای علی‌اصغر مناسب نیست و از وضعیت موجود ناراحت می‌باشد، لذا من هم از آن به بعد گریه نکردم تا پسرم در آرامش کامل باشد.
کد خبر: ۴۶۵۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

شهید ابراهیم باقری زاده در فروردین سال 1337 در کازرون به دنیا آمد و در دی ماه 1365 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۶۵۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۶

همرزم «شهید دوستی» می گوید فرمانده که می خواست شجاعت نیروهایش را بسنجد از یکی از بسیجی ها داوطلبانه می خواهد که به سنگر عراقی ها برود و حداقل یک عراقی را اسیر کند. شهید دوستی اعلام آمادگی می کند و با رفتن به سنگر عراقی ها و به اسارت گرفتن دو سرباز عراقی بر می گردد و شجاعت خویش را چنین به نمایش می گذارد.
کد خبر: ۴۶۴۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۱

شهید محمد دوست نقل می کند: اوضاع پادگان که اضطراری شد من و سه نفر دیگر از سربازان که قبلا با هم توافق کرده بودیم، لباس سربازی را از تن درآورده و روی آن مرگ بر شاه نوشتیم و از پادگان فرار کردیم.
کد خبر: ۴۶۴۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۰

حسن هاشمی همرزم «شهید حاج یادگار امیدی» از خاطراتش با شهید چنین می گوید: یک روز حاج یحیی خادمی که جانشین تیپ بود با بی سیم با من تماس گرفت و گفت که به بانروشان بیایم. من به دفتر فرماندهی وارد شدم، حاج یادگار را هم آن جا دیدم. سلام کردم و باهم مچ انداختیم. من می دانستم که زور و توانم به او نمی رسد، اما پاپیچش شدم که با هم کُشتی بگیریم ولی او این کار را نکرد.
کد خبر: ۴۶۴۱۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

شهید شنبه ای زمانی که دشمن، غافلگیرانه مناطق مرزی مهران را مورد تهاجم قرار داد، خود، پشت قبضه ی خمپاره انداز قرار گرفت و به سمت دشمن آتش گشود. این حرکت از جانب شخصی که سمت فرماندهی را داشت سبب شد تا نیروها بدون ترس در کنار او به دفاع بپردازند؛ او فرماندهی بود که بر دل ها فرماندهی می کرد.
کد خبر: ۴۶۳۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۰

دلنوشته فرزند شهید در فراق پدر
در دلنوشته فرزند شهید جمشیدی می خوانیم: افسوس! تو نیستی اما خانه پر از عطر نام و یاد و خاطره توست، تو نیستی اما قاب عکس تو زندگی را، مهربانی را منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۳۱۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۱

خاطراتی از زبان همرزمان شهید آقابیگی
شهید آقابیگی راستگو و درستكار بود و موضوعی را كتمان نمي كرد؛ حتي اگر به ضرر او يا دوستانش بود؛ بسيار خوش اخلاق و خنده رو بود؛ بين همرزمانش از محبوبيت خاصي برخوردار بود تا آنجا که به او "معلم اخلاق" مي گفتند.
کد خبر: ۴۶۲۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۶

شب عجیبی بود تنها کسی که به آن جمع نمی پیوست شهید علی حیاتی بود.
کد خبر: ۴۶۰۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش
با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
کد خبر: ۴۶۰۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

قاسم کلوندی خاطره ای از «برادرش شهیدش یوسف» چنین می گوید؛
وقتی دیدمش در حال کندن سنگری در پشت تپه بود حواسش به من نبود از پشت دو دستم را رو چشمانش گذاشتم و گفت مگر می شود کسی بوی برادرش را احساس نکند! همدیگر را بغل کردیم از حرفی که زد بغض گلویم را گرفته بود و زبانم قادر به تکلم نبود...
کد خبر: ۴۶۰۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

یداله عزیزی همرزم شهید دوستعلی باوندی از شجاعت شهید می گوید
شهید باوندی از سربازان شجاع، زرنگ و خوش اخلاق پادگان بودند در زمان آموزشی دیپلم وظیفه ها را از بقیه سربازان جدا می کردند، در بین گردان هیچکس توان مقاومت در برابر قدرت شهید باوندی نداشت.یادم هست زمانی که یکی از مربیان آموزش دستور دادند برگ از درختی که تقریباً در یک کیلومتری محل آموزشی ما دور بود را داد که در بین همه نفر اول شهید باوندی بود...
کد خبر: ۴۵۹۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

خواهر شهید ولی الله علی بابائی درباره برادر خود می‌گوید: بعضی وقت‌ها کارگری می‌آمد، دو ساعتی کار می‌کرد و می رفت. ولی الله هم پول یک روز کامل را به او می‌داد.
کد خبر: ۴۵۹۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲

شهید محمد اشترى فرزند صياد از مادرى به نام "اكرم شيخ‏رو" در سال 1341 ش. در خانواده ‏اى مذهبى در "محله گونيه" زنجان به دنيا آمد.
کد خبر: ۴۵۸۷۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۱

خواهر شهید بهرام حیدری تعریف می کند: اولین بار که می‌خواست به جبهه برود، نه پدرم راضی بود و نه مادرم. شانزده سال بیشتر نداشت. می گفت: تو رو خدا رضایت بدید من همین یک بار رو برم.
کد خبر: ۴۵۸۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷

خواهر شهید میرزاعلی رستم‌خانی روایت می‌کند: میدانست من خواهر میرزاعلی هستم. تا من را کنار چشمه دید لبخند روی لبش نشست و گفت: خدا خیرت بده دختر. ان شاءالله عاقبت به‌خیر بشی.
کد خبر: ۴۵۸۷۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۴

خاطره هایی از آموزگار شهید احمد کرمی راوی خانواده شهید
شهيد احمد معلمي كه به حق كلمه شهيد شایسته در خور وجودش بود، بخشندگي و سخاوتش نمايشگر كرمي بود كه از شناسنامه اش سر چشمه مي گرفت معلمي كه چون خود زاده غم و رنج بود درد جامعه و شاگردانش را به خوبي درک می کرد و محصلين خود را راهنمايي كرده از اين رو نه تنها شاگردانش از غم از دست رفتنش خون به جای اشك ريختند بلكه هر كس با اين شهيد زنده برخوردي داشته در سوگش اشك ريخت...
کد خبر: ۴۵۸۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹

خاطره ای خودنوشت از فرمانده شهید عباس مطیعی
این نوشتار واقعیتی است و حقیقتی است که انشاء الله برای همه سودمند خواهد افتاد و غرض از آن نه خودخواهی است و تعریف از خود ، بلکه نمایاندن گوشه ای از زندگی خود زندگی 24 ساعتم را که هرگز فراموش نمی نمایم. آخرین شبانه روزی که می توانستم راه بروم ، می توانستم مثل تو کارها را انجام دهم. آخرین شبانه روزی که مثل دیگر شبانه روزهای من پر بود از فعالیت و تحرک از آن همه مقاومت و خلاصه آخرین شبانه روزی که در میان دوستان بودم دوستانی که آنان را چون برادر می دانستم و حتی از برادر بهتر.
کد خبر: ۴۵۸۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹