«دو روز از برگشتن من از جبهه نگذشته بود، که جنازه پسرم را به «قزوین» آوردند و دُرست دو روز بعد هم نامه پسرم رسید، که نوشته بود: «پدر جان! من راضی به زحمت شما نبودم که به «آبادان» برای دیدن من بیایید. من نامه شما را خواندم و میدانم که این آخرین دیدار من با خانوادهام میباشد ...» ادامه این خاطره از شهید «گنجعلی غیاثوندمحمدخانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.