مادر شهید غریب در اسارت «محمد درویشزاده»:
«پسرم مدام در راهپیماییها بود، نگرانش بودم. یک بار داخل اتاق گذاشتم و در را بستم، اما یواشکی در اتاق را باز میکرد و خودش را به راهپیماییها میرساند تا در بین جمعیت علیه رژیم شاهنشاهی شعار دهد. یک بار نیروهای ساواک به دنبالش افتاده بودند و خودش را در یک خانه پناه داده بود زنگ زد به من و گفت مادر نگران نباش من از دست نیروهای ساواک فرار کرده و داخل یک خانه هستم ...» آنچه میخوانید ناگفتههای مادر شهید غریب در اسارت، «محمد درویشزاده» است که تقدیم حضورتان میشود.