کریم احدی پدر شهید حمید احدی در کتاب "چشمهایش میخندید" میگوید: یکی از همسایه ها یک روز به من گفت؛ من از ذکر مصیبت مداح گریهام نگرفت. وقتی حمید رو دیدم که زانوی غم بغل گرفته و به پهنای صورتش اشک میریزه، اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که از خودم خجالت کشیدم و گریهام گرفت.