خاطراتی از شهید عزیزالله رضایی برمی

خاطراتی از شهید عزیزالله رضایی برمی

عزیزالله گُلی بود از گل‌های باغ خدا

خواهر شهید «عزیزالله رضایی‌برمی» نقل می‌کند: «صبور بود و مهربان و مردم‌دار. رفتار و گفتار او سرمشق ایمان، عبادت و انسانیت من بود. شهیدان همه گل‌های باغ خدا هستند و عزیزالله یکی از همین گل‌ها بود که خدا از باغ خودش چید.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.

دهن روزه و کار سنگین بنایی او را از پا در نمی‌آورد

خاله شهید «عزیزالله رضایی‌برمی» نقل می‌کند: «ماه رمضان بود. از سحر تا ساعت ده صبح کار سنگین بنایی و دهن روزه، گاهی سیاه می‌شد و صداش درنمی‌آمد. می‌گفتم: خاله‌جان! یا روزه نگیر یا کار نکن!» می‌گفت: خاله خوبم! روزه هم می‌گیرم و کار هم می‌کنم!» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه