گفتوگو با مادر شهيد تازه تفحص شده بهرام بابا
سالها چشمانتظار آمدنش بودم. حدس ميزدم ولي باز چشمانتظارش بودم. پنج سالي با خود گفتم شايد اسير باشد و بيايد اما وقتي اعلام كردند ديگر هيچ اسيري در عراق نمانده با خودم گفتم قطعاً شهيد شده است و منتظر استخوانهاي بچهام ماندم.